اگر میداشتم بال و پری پرواز میکردم
درین بستانسرا دیوان محشر باز میکردم
اگر میبود دامان شب زلفش به دست من
حدیث درد بیانجام خود آغاز میکردم
نسیم صبح از نامحرمان بود این گلستان را
در ایامی که من بند قبایش باز میکردم
سپند شوخچشم از دور دستی داشت بر آتش
در آن محفل که من قانون صحبت ساز میکردم
حیا در پرده بیگانگی میخورد خون خود
که آهوی ترا من شیرگیر ناز میکردم
نسیم بیادب زنجیر میخایید در عهدی
که من در زلف او چون شانه دستانداز میکردم
نمیزد آب اگر بر آتش من سردی عالم
چه دلها را کباب از شعله آواز میکردم
اگر روی دلی از پرتو خورشید میدیدم
سبک چون رنگ ازین بستانسرا پرواز میکردم
اگر میبود درد عشق صائب کارفرمایم
جهان را گلشن از کلک سخنپرداز میکردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر آرزو میکند که اگر بال و پر پرواز داشت، به باغی زیبا سفر میکرد و همه جا را با زیباییهای عشق و احساساتش پر میکرد. او از زلف محبوباش سخن میگوید و درد بیپایان عشق را روایت میکند. در ذهنش، هر جا که برود، با هنرمندی و خلاقیتش دنیایی از عشق و زیبایی میآفریند و روح عشق را در هر لحظه منتشر میسازد. شاعر به شدت احساساتی است و تصور میکند که اگر عشق را درک میکرد، میتوانست جهانی پر از گل و خوشی بسازد.
هوش مصنوعی: اگر بال و پر داشتم، در این باغ زیبا پرواز میکردم و در روز قیامت دری را به روی مردم میگشودم.
هوش مصنوعی: اگر شب زلفهای او در دستانم بود، داستان بیپایان دردهای خود را شروع میکردم.
هوش مصنوعی: نسیم صبح در زمانهایی که من غنچههای این گلستان را باز میکردم، از کسانی که به ما نزديك نیستند، میآمد.
هوش مصنوعی: سپند با چشمهای بازی و شوخی، از دور نگاهی به آتش داشت، در حالی که من در آن جمع قوانین گفتوگو را تنظیم میکردم.
هوش مصنوعی: حیا باعث میشود که آدم احساساتی درونی را که ممکن است به دیگران نشان ندهد، در درون خود بخورد و تحمل کند. با این حال، در دل خود آرزوی داشتن محبت و نزدیکی به معشوق را دارد، در حالی که به ظاهر همه چیز را با وقار و خونسردی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: نسیم بیتوجه و بیادب در زمانی که من به زلف او میپرداختم و مانند شانهای در بین موهای او میچرخیدم، به زنجیر میخزید.
هوش مصنوعی: اگر آب بر آتش من نمیریخت، با سردی جهان چگونه دلها را از شدت شعلهها میسوزاندم.
هوش مصنوعی: اگر بر روی دلی نور خورشید را میدیدم، مانند رنگی که از باغچهای میگریزد، به آرامی پرواز میکردم.
هوش مصنوعی: اگر درد عشق چنان جدی و عمیق بود که من آن را مدیریت میکردم، دنیا را به بهشتی از سخن و هنر تبدیل میکردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر بیپرده در گلزار افغان ساز میکردم
زر گل را سپند شعله آواز میکردم
نکردم رو تُرُشْ از سرزنش در عاشقی هرگز
زبان چون شمع دایم در دهان گاز میکردم
کنون از سایه خود میکنم وحشت خوش آن جرأت
[...]
تو میرفتی و من ساز قیامت باز میکردم
شکست رنگ تا پر میفشاند آواز میکردم
اگر ناموس الفتها نمیشد مانع جرأت
چو شوخی آشیان در دیدهٔ غماز میکردم
حیا رعنایی طاووس از وضعم نمیخواهد
[...]
به مضراب دگر قانون عشقت ساز میکردم
نوای پرده «عشاقت » از «شهناز» میکردم!
چو مرغ بی پر و بالم من از افتادگی لیکن
به سویت بیتوقف چون نگه پرواز میکردم!
به محض لطف سوی کلبه من میخرامیدی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.