در آن شبها که از یاد تو ساغر بود در دستم
ز هر ناخن هلال عید دیگر بود در دستم
ز طوفان حوادث زان نکردن دست و پا را گم
که از رطل گران پیوسته لنگر بود در دستم
به اشک تلخ قانع گشته ام صورت نمی بندد
از آن دریا که دایم عقد گوهر بود در دستم
دو عالم چون سلیمان بود در زیر نگین من
درین میخانه چندانی که ساغر بود در دستم
در آن گلشن که می از ساغر توحید می خوردم
ز هر برگ گلی دامان دلبر بود در دستم
چه با من می تواند شورش روز جزا کردن
که از دل سالها دیوان محشر بود در دستم
ز هشیاری زبون گردش گردون شدم ورنه
به مستیها عنان سیر اختر بود در دستم
نمی جنبم چو خون مرده از نشتر خوشا وقتی
که خون از اضطراب عشق نشتر بود در دستم
ز قحط دلربایان ریختم در پای خود صائب
و گرنه یک جهان دل چون صنوبر بود در دستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاطفی عمیق و دردهای ناشی از عشق اشاره دارد. شاعر در شبهایی که به یاد محبوبش مشغول نوشیدن بوده، از تلخیها و مشکلات زندگی سخن میگوید. او به تصورات و آرزوهای خود اشاره میکند که با دست خود میتوانسته همه چیز را در اختیار داشته باشد، اما حالا در شرایط سختی قرار دارد. همچنین، او به تلاطمهای درونی و آثار عشق و فراق اشاره میکند و احساس تنهایی و ناامیدی او را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر با ذکر نادانی از عشق و دلبستگیهایش، از فقدان زیباییها و معشوقش ابراز ناراحتی میکند.
هوش مصنوعی: در شبهایی که یاد تو در میان بود و من لیوانی در دست داشتم، هر بار که به آن نگاه میکردم، انگار برایم نشانهای از عید تازهای بود.
هوش مصنوعی: از طوفان حوادث ناچار نباید تلاش کرد و تقلا کرد؛ چرا که در دست من وزنی سنگین مانند لنگر وجود دارد که ثابت نگهام میدارد.
هوش مصنوعی: من به اشکهای تلخ خود راضی شدهام و نمیتوانم از آن دریا چشم بپوشم؛ دریا که همیشه گوهری در دستان من دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا فرد به قدرت و نفوذ خود اشاره میکند و میگوید که مانند سلیمان، حاکم دو جهان است. در محیطی که در آن قرار دارد، به باری که در دستش دارد و تأثیری که این باره میتواند بر او داشته باشد، اشاره میکند. در حقیقت، او احساس میکند که تمامی جهانها و امکانات در دسترس او هستند و در میخانه، نشانهای از این قدرت و تصرف است.
هوش مصنوعی: در آن باغی که در آن، از جام ایمان و اتحاد می نوشیدم، از هر گل آن باغ، یاد و محبت محبوبم در دلم بود.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، چه کار میتواند با من بکند، در حالی که در دل من، سالها درد و رنج جمع شده و مانند یک دیوان بزرگ است که در دستانم دارم؟
هوش مصنوعی: به خاطر آگاهی و هوشیاریام، تحت تاثیر فراز و نشیبهای زندگی قرار گرفتم، وگرنه در حالت مستی، میتوانستم با هدایت ستارهها به سفر بروم.
هوش مصنوعی: من مانند خون مرده که از تیزی نشتر جنبشی ندارد، حرکتی نمیکنم؛ خوشا به حالم وقتی که خون از شور و اضطراب عشق در دستم روان باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر کمبود دلرباها، دلتنگی خود را در کنار خود گذاشتم. اما اگر این وضعیت نبود، من میتوانستم دلی بزرگ و سرشار از عشق مثل درخت صنوبر داشته باشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب غم، بی جمالش، ساغر، اخگر بود در دستم
ز هر موجی قدح بال سمندر بود در دستم
سر و سامان دلجمعی است بی سامانی دنیا
پریشان بوده ام تا همچو گل زر بود در دستم
من و می بی تو خوردن وانگهی لاف مسلمانی؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.