ما به بوی گل ز قرب گلستان آسودهایم
از گزند خار و منع باغبان آسودهایم
جام می بر مدعای ما چو گردش میکند
گر به کام ما نگردد آسمان آسودهایم
شعله را خاشاک نتواند عنانداری کند
در طریق عشق از زخم زبان آسودهایم
نفس غافلگیر ما در انتظار فرصت است
خاطر ما خوش که از فکر جهان آسودهایم
نعمت الوان نگردد خونبهای آبرو
ما ز نعمتهای الوان جهان آسودهایم
دیده ما را نبندد خواب سنگین اجل
با خیال یار از خواب گران آسودهایم
آستین بینیازی بر ثمر افشاندهایم
همچو سرو از سیلی باد خزان آسودهایم
سیلی بیزنهار را در زیر پل آرام نیست
ما ز غفلت زیر طاق آسمان آسودهایم
رخنه تقدیر را خسپوش کردن مشکل است
ورنه ما از مکر اخوان زمان آسودهایم
عقل بیحاصل سر ما گر ندارد گو مدار
خانه ویرانهایم، از پاسبان آسودهایم
دامن دریای خاموشی به دست آوردهایم
چون دهان ماهی از پاس زبان آسودهایم
در چراگاه جهان بر ما کسی را حکم نیست
چون غزال وحشی از خواب شبان آسودهایم
آفتاب زندگانی روی در زردی نهاد
ما سیهمستان غفلت همچنان آسودهایم
دنیی و عقبی تماشاگاه اهل غفلت است
ما خداجویان ز فکر این و آن آسودهایم
این جواب آن غزل صائب که سعدی گفته است
گر بهار آید و گر باد خزان آسودهایم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس آرامش و بیخیالی خود نسبت به مشکلات و چالشهای زندگی اشاره میکند. او میگوید که در مواجهه با سختیها و ناملایمات، از درد و رنج دیگران و حتی از خطرات و خطرات زندگی آسوده است. او به لذتهای زندگی و عشق اشاره میکند و توامان به دوری از غفلتها و فریبکاریها میپردازد. بهطور کلی، مضمون شعر به زندگی فارغ از نگرانیها و مشکلات و همچنین به آرامش در دل و ذهن اشاره دارد. شاعر بر این باور است که در هر شرایطی، با یاد معشوق و خداوند، آرامش را میتوان یافت.
هوش مصنوعی: ما به خاطر عطر گل، که نشانهای از گلستان است، در آرامش به سر میبریم و از آسیبهای خارها و محدودیتهای باغبان در امان هستیم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی جام را به دست میگیریم و در حالی که در حال چرخش است، اگر قرار باشد که به خواسته ما نرسد، ما همچنان آرام و آسوده خواهیم بود.
هوش مصنوعی: شعله آتش نمیتواند با مواد بیارزش کنترل شود؛ ما از سخنان خنجرآلود دیگران در راه عشق آسودهخاطر هستیم.
هوش مصنوعی: نفس ما که غافلگیر شده، در انتظار فرصتی برای بروز است. اما خاطر ما خوش است زیرا از فکر و دغدغههای این جهان آسودهایم.
هوش مصنوعی: ما از نعمتهای گوناگون زندگی بهرهمندیم، ولی هیچ چیز ارزش آبرو و شخصیت ما را ندارد.
هوش مصنوعی: ما نگران خواب سنگین مرگ نیستیم، زیرا با فکر یارمان از خواب سنگین به دور هستیم و در آرامش به سر میبریم.
هوش مصنوعی: ما با دستهای پر از نعمت و بینیازی، چیزهای خوبی را به دست آوردهایم و مانند درخت سرو که در برابر وزش بادهای پاییز آرام است، در آرامش به سر میبریم.
هوش مصنوعی: در زیر پل، آرامشی نیست و سیل بیخطر نگذاشته است. ما در زیر آسمان به خاطر غفلت خود آسوده زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: تغییر دادن سرنوشت و تقدیر کار آسانی نیست، و در غیر این صورت ما از نیرنگهای زمانه راحت هستیم.
هوش مصنوعی: اگر خرد ما بیفایده است و چیزی به ما نمیدهد، نگران نباش، چونخانهامان در حال نابودی است و ما از نگهبانی راحت هستیم.
هوش مصنوعی: ما به آرامش و سکوتی دست یافتهایم که مانند دامن دریا تماشایی است، چرا که مانند دهان ماهی که از گذشتن زبان آسوده است، از دغدغهها و سخنها دور ماندهایم.
هوش مصنوعی: در دنیای پر تلاطم، هیچکس نمیتواند بر ما تسلط داشته باشد، چرا که ما مانند غزالهای وحشی در آرامش و آزادی زندگی میکنیم و به دور از نگرانیهای شبان هستیم.
هوش مصنوعی: خورشید زندگی بر چهرهام، زردی و کسالت را نشانده است، اما ما که در غفلت به سر میبریم همچنان بیخیال و آرام هستیم.
هوش مصنوعی: دنیا و آخرت برای غافلان تنها محل تماشا و تماشاگری است، اما ما کسانی که در جستوجوی خدا هستیم، از فکر و دغدغههای این دنیا و آن دنیا فارغ شدهایم.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر این است که ما در هر شرایطی، چه در بهار که فصل شادی و سرزندگی است و چه در پاییز که نشانهی خزان و کاهش نشاط است، آرامش و آسایش خود را حفظ میکنیم. به عبارت دیگر، ما به وضعیتهای مختلف زندگی بیتوجهیم و سعی میکنیم با آرامش به زندگی ادامه دهیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
گر بهار آید وگر باد خزان آسودهایم
همین شعر » بیت ۱۵
این جواب آن غزل صائب که سعدی گفته است
گر بهار آید و گر باد خزان آسودهایم
ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
گر بهار آید وگر باد خزان آسودهایم
سروبالایی که مقصود است اگر حاصل شود
سرو اگر هرگز نباشد در جهان آسودهایم
گر به صحرا دیگران از بهر عشرت میروند
[...]
ما به بوی زلف یار مهربان آسودهایم
گر نباشد مشک و عنبر در جهان آسودهایم
چون به خلوت با خیالش عشق بازی میکنیم
از گلستان فارغیم از بوستان آسودهایم
تا خیال قامتش در دیدهٔ گریان ماست
[...]
ما به دور باده در کوی مغان آسودهایم
از جفا و جور و دور آسمان آسودهایم
در حضور ما نمیگنجد گرانی جز قدح
راستی ما از حضور این گران آسودهایم
زاهدم گوید که فردا خواهم آسود از بهشت
[...]
ما ز سودای گل و از بوستان آسودهایم
نوبهاری جستهایم و از خزان آسودهایم
اصل جانان هست گو یک سر جهان فانی بود
یک جهان جان بردهایم و از جهان آسودهایم
گر بهشت نسیهای دارند وقتی زاهدان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.