غزل شمارهٔ ۵۳۳۲
گر نگردد بر مرادم چرخ در غم نیستم
جوهر تیغم ز پیچ و تاب درهم نیستم
جنگ دارد طرز من با مردم این روزگار
در میان عالمم وز اهل عالم نیستم
خارخشکم دودمان گلخن از من روشن است
روشناس لاله و گل همچو شبنم نیستم
گل افتد از پنبه راحت به چشم داغ من
زیر بار چوب نرمیهای مرهم نیستم
یک سر سوزن تعلق نیست با دنیا مرا
در تجرد کمتر از عیسی مریم نیستم
نیستم داغ عزیزان، چند سوزم بی سبب
در کشاکش چند باشم زلف ماتم نیستم
بس که بر حسن گلو سوز تو دل می سوزدم
در حرم ایمن ز چشم شور زمزم نیستم
زین گلستان گل صائب خوشم افتاده است
تا نباشم در یمان خار خرم نیستم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...