زان لب جان بخش با خط معنبر ساختم
من به ظلمت ز آب حیوان چون سکندر ساختم
در محیط عشق غواصی نمی آمد ز من
با کف بی مغز ازان دریای گوهر ساختم
بازشد از شش جهت بر روی من هر در که بود
تا ازین درهای بی حاصل به یک در ساختم
همچنان چون عود خامم در محبت گرچه من
سینه را از آه آتشباز مجمر ساختم
من که دریا در نمی آمد به چشم همتم
عاقبت با قطره آبی چو گوهر ساختم
می شمارند اهل درد از بیغمانم گرچه من
داغ خود را خوش نمک از شورمحشر ساختم
می کشم خجلت زبینایان ز کوته دیدگی
تا ترا با آفتاب و مه برابر ساختم
حاصلی جز سنگ طفلان در برومندی نبود
من به برگ از گلشن ایجاد از بر ساختم
آفتاب مغفرت می خواست میدان وسیع
دامن خود را به جای دیده من ترساختم
شوق من از نامه پردازی به دیدارش فزود
چشم خود را حلقه پای کبوتر ساختم
هر سر بی مغز درخورد کلاه فقر نیست
من زناشایستگی با افسر زر ساختم
شیشه خشک است در کامم شراب لعل فام
تا به خون دل دهان خویش راترساختم
چهره زرین ز چشم زخم صائب ایمن است
از زروسیم جهان باروی چون زرساختم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و خلاقیت خود میپردازد و هنرش را با استفاده از نمادهایی مانند دریا، عشق، آتش و گوهر بیان میکند. او از دشواریها و ظلمتهای زندگی سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه با تلاش و عزم راسخ، توانسته است زیبایی و خلاقیت را از دل درد و ناکامیها استخراج کند. شاعر همچنین به ارزش عشق و شیفتگی در زندگی اشاره کرده و خاطرنشان میکند که این احساسات او را به خلق آثار هنری راهنمایی کرده است. او در نهایت به تحول درونی خود و قدرتهای نهفته در وجودش اشاره میکند که از دل مشکلات بیرون آمده است.
هوش مصنوعی: از آن لب دلربا، من با خط زیبا چیزی ساختم، مانند اینکه در تاریکی از آب حیات، همچون سکندر ساخت کردهام.
هوش مصنوعی: در فضای عشق، من نمیتوانستم به عمق بروم، زیرا با عقل ناقص و بدون شناخت، از آن دریای پرارزش چیزی نیافتم.
هوش مصنوعی: از همه سمتها بر من باز شد هر در که بود، تا از این درهای بیفایده، به یک در مفید رسیدم.
هوش مصنوعی: من همچنان مانند چوب عود خام در عشق هستم، هرچند که سینهام را با آههای آتشین مانند آتشدان پر کردهام.
هوش مصنوعی: من که هرگز به بزرگی دریا نمیرسیدم، اما در نهایت با یک قطره آب توانستم چیزی ارزشمند و گرانبهایی بسازم.
هوش مصنوعی: اهل درد، کسانی که در رنج و حزن به سر میبرند، به من توجه دارند، هرچند که من درد و غم خود را به گونهای دلنشین و زیبا تبدیل کردهام.
هوش مصنوعی: من از اینکه بینایان به خاطر کمدیدگی خود خجالت میکشند، احساس شرمندگی میکنم؛ زیرا من تو را با خورشید و ماه برابر کردهام.
هوش مصنوعی: نمیتوانستم به جز محبت کودکانه و بیپناهی چیزی دیگر به دست بیاورم، اما از گلشن زندگی، به برگی سبز و زیبا تبدیل شدم.
هوش مصنوعی: آفتاب رحمت و بخشش را میخواستم، اما به جای آنکه به دیگران نیکی کنم، دامنم را به خاطر دیدگاههای محدود خودم پر از درد و رنج کردم.
هوش مصنوعی: علاقهام به دیدن او بیشتر شد و به همین خاطر چشمانم را مانند حلقهای زیر پای کبوتر قرار دادم.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی که بدون تفکر و عقل زندگی میکنند، شایسته نیستند که از نعمتها و ثروت بهرهمند شوند. همچنین، من به خاطر نداشتن جایگاه مناسب اجتماعی و وضع مالی، به زناشایستگی متهم شدهام و این باعث شده که با فردی با مقامات بالای مالی ارتباط برقرار کنم.
هوش مصنوعی: دهانم را با خون دل پر کردهام، اما همچنان شیشهای خالی در کامم است که به یاد شراب خوشرنگ و زیبای لعل میافتم.
هوش مصنوعی: چهره زیبای من از آسیبهای چشم بد دور است، زیرا من آن را با دقت و نگاه مثبت از دنیا محافظت کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از نوای آن مه حافظ سخن سر ساختم
خانه خود بردم و آهنگ دیگر ساختم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.