سر چو دود از روزن اختر برون آورده ام
شعله شوخم سر از مجمر برون آورده ام
تیغ می مالد زبان بر خاک پیش جراتم
پیچ و تاب از قبضه جوهر برون آورده ام
نیست چون خورشید در طالع مرا آسودگی
ورنه از هر روزنی من سر برون آورده ام
دیگران از بحر اگر گوهر برون آورده اند
من دهان خشک و چشم تربرون آورده ام
با دل بی نقش از مجموعه عالم خوشم
من همین یک فرد ازین دفتر برون آورده ام
غیر سربازی ندارم مدعایی چون حباب
گاه گاهی گر ز دریا سربرون آورده ام
نیست رنگی از عقیق آبدار او مرا
گرچه آب و رنگ از گوهر برون آورده ام
درد و داغ عشق دارد از بهشتم بی نیاز
در دل دوزخ سر از کوثر برون آورده ام
حیرت سرشار دارد از وصالم بی نصیب
در دل دریا چو ماهی پر برون آورده ام
درگشاد دل ز قید زلف و کاکل عاجزم
من که صدره مهره از ششدر برون آورده ام
از حجاب عشق در بیرون در چون حلقه ام
با تو گر از یک گریبان برون آورده ام
این جواب آن غزل صائب که می گوید فرج
قطره ای از دست صد گوهر برون آورده ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با زبان شعری زیبا و تصویری، به بیان احساسات و تجربیات درونی خود میپردازد. او از تلاش و جستجو برای یافتن آرامش و خوشبختی سخن میگوید و با استفاده از تصاویری همچون دود، شعله، تیغ، و گوهر، عمق احساساتش را به تصویر میکشد. شاعر به نوعی از درد و رنج عشق و همچنین نداشتن آسودگی و آرامش در دل زندگی اشاره دارد. او خود را فردی منحصر به فرد میداند که در مقابل چالشها و مشکلات، گویی از دنیای تاریک و مصائب، نور و زیبایی را استخراج کرده است. در پایان، شاعر با یک اشاره به شعر دیگری، به امید و انتظار برای بهبود و فرج در زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من سرم را مانند دودی که از روزن بیرون میآید، به جلو آوردهام و شعلهای که در مجمر وجود دارد، سرکشی کرده و از آن بیرون آمدهام.
هوش مصنوعی: زبانم چون تیغی بر زمین حرکتی انجام میدهد، و در برابر شجاعت من، پیچ و تاب میخورد؛ چرا که از دست خود، جوهر را به بیرون کشیدهام.
هوش مصنوعی: در زندگی من آرامشی مانند خورشید وجود ندارد، وگرنه من از هر روزنی بیرون آمدهام و خود را نشان دادهام.
هوش مصنوعی: دیگران از دریا جواهرات و گنجینهها بیرون کشیدهاند، اما من فقط با دلی پر از غم و چشمی نگران آمدهام.
هوش مصنوعی: من از این جهان بینقش و بیهیاهو خوشم و تنها همین یک نفر را از این مجموعه بزرگ انتخاب کردهام.
هوش مصنوعی: من غیر از حق خدمت به کسی ادعایی ندارم، مثل حباب که گاهی از دریا بیرون میآید.
هوش مصنوعی: من هرگز رنگ و زیبایی عقیق درخشان او را ندارم، هرچند خودم توانستهام از گوهرها آب و رنگ بگیرم.
هوش مصنوعی: درد و رنج عشق مرا از زندگی در بهشت بینیاز کرده است و در دل جهنم، از چشمهساری به نام کوثر سر برآوردهام.
هوش مصنوعی: من در خوشی و شگفتی ناشی از وصال تجلی کردهام، اما به رغم این احساس، هنوز در عمق دل مثل ماهی که از دریا خارج شده، خالی و بیخبر از حقیقت هستم.
هوش مصنوعی: باید از قید زلف و مو آزاد شوم، زیرا من از کمر عشق توانایی کشیدن بار سنگین را ندارم.
هوش مصنوعی: عشق من را در خود محاصره کرده و انگار که به حلقهای تبدیل شدهام. حتی اگر از یک سمت این حجاب عشق را کنار زده باشم، همچنان در آثار آن هستم که با تو در ارتباطم.
هوش مصنوعی: من از دل دریاهای عشق، قطرهای برچیدهام که ارزش آن به اندازهی صد گوهر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.