چه غم ازکار فرو بسته ما دارد عشق؟
چون فلک در دل خود آبله ها دارد عشق
نیست چون غنچه پیکان دل ماناخن گیر
ورنه چون صبح،دم عقده گشا دارد عشق
گرچه در پرده غیب است نهان خورشیدش
ذره ای چون فلک بی سرو پا دارد عشق
نیست هر آب و زمین قابل تخم شررش
در دل سوختگان نشو و نما دارد عشق
نه همین در دل ما بزم سلیمان چیده است
عالمی در دل هر مور جدا دارد عشق
دامن خاک نگارین شود از جولانش
گرچه از خون جگر پابه حنا دارد عشق
شاخ و برگش بود از عالم امکان بیرون
ریشه هر چند در اندیشه ما دارد عشق
چون فلک دایره بینش خودساز وسیع
تا بدانی که چه مقدار صفا دارد عشق
آسمان موج سرابی است درآن دامن دشت
که من سوخته راآبله پا دارد عشق
چشم خفاش ز خورشید چه بیند صائب
عقل بیچاره چه داند که چها دارد عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه غم از قبله و از قبله نما دارد عشق
که به هر گردش دل رو به خدا دارد عشق
آفتاب چو رخ ماه جبینی همراه
آسمان چون خم زلف تو دو تا دارد عشق
ما که آشفته تریم از گل صد برگ دگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.