فتنه روز جزا درته سردارد عشق
نمک شور قیامت به جگر دارد عشق
گرچه از ساغر توحید ز خودبی خبرست
ازضمیر دل هر ذره خبر دارد عشق
نه همین جاده را سر به بیابان داده است
همه اجزای جهان رابه سفر دارد عشق
عشق، خورشید و جهان شبنم بی بنیاد است
از صف آرایی شبنم چه خطر دارد عشق؟
نیست چون برق تجلی که سرازطور کشد
چون شرر در دل هر سنگ مقر دارد عشق
نیست چون خضر گرانجان که خورد تنها آب
آب حیوان مروت به جگر دارد عشق
عقل را دل به سر بیضه گردون لرزد
چند ازین بیضه فزون درته پر دارد عشق
سر من چون سر خورشید به بالین نرسید
با من خسته بپرسید چه سر دارد عشق
چشم شبنم چه به خورشید جهانتاب کند؟
چه غم ازمردم کوتاه نظر دارد عشق؟
صائب ازدل خبر عشق هنرمند بپرس
عقل کج فهم چه داند چه هنر دارد عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دلی سخت و دلی نرم نظر دارد عشق
به نگاه از دل فولاد گذر دارد عشق
هر کجا پای نهد جای محبت خالی است
منزل و خانه به هر کوه [و] کمر دارد عشق
گفت نرگس که به چشمم بنشین لاله شنید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.