از بیقراری دل اندوهگین خویش
خجلت کشم همیشه ز پهلونشین خویش
در وادیی که روبه قفا می روند خلق
در قعر چاهم از نظر دوربین خویش
ای وای اگر مرا نکند آب،انفعال
زین تخمها که کاشته ام در زمین خویش
آن خرمنم که خوشه اشک است حاصلم
از جیب و دامن تهی خوشه چین خویش
یوسف به سیم قلب فروشی ز عقل نیست
ما صلح کرده ایم زدنیا به دین خویش
یک نقش بیش نیست نگین را و لعل او
دارد هزار رنگ سخن درنگین خویش
از بس گرفته است مرا در میان گناه
از شرم ننگرم به یسار و یمین خویش
دایم به خون گرم شفق غوطه می خورم
چون صبح صادق از نفس راستین خویش
چون شبنم است بستر و بالین من ز گل
در خارزار، از نظر پاک بین خویش
گرد یتیمی گهر پاک من شود
گرد از دلی که بسترم از آستین خویش
چون گل فریب خنده شادی نمی خوریم
نقش مراد ماست ز چین جبین خویش
صید مراد ازوست که درصید گاه عشق
گردد تمام چشم وبود درکمین خویش
صائب ز هر که هست به کردار کمترم
در گفتگو اگر چه ندارم قرین خویش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و درونی شاعر است. او از دلتنگی و اندوه خود میگوید و از خجالت از زندگی و وضعیتش در جامعه پردهبرداری میکند. شاعر در وادیای تنها و دور از دیگران به سر میبرد و نگران است که مبادا غفلت کند و از آنچه که کاشته، دست بردارد. او از درد و رنجش سخن میگوید و به غم و تنهایی خود اشاره میکند، در حالی که تلاش میکند از ضعفهایش پرهیز کند. بهطور کلی، این شعر نگاهی عمیق به مسایل روحی و معنوی انسان دارد و نارضایتی او از دنیای اطرافش را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: من همواره از بیقراری و درد دل خود شرمندهام، به خاطر کمبودهایی که در شخصیت و کرامت انسانیام حس میکنم.
هوش مصنوعی: در جایی که مردم به عقب برمیگردند و توجهی به جلو ندارند، من در عمق چاهی قرار دارم که از دید دوربین خودم پنهان ماندهام.
هوش مصنوعی: اگر آب به این تخمها که در زمین خود کاشتهام نرسد، وای به حال من و آنچه کشت کردهام.
هوش مصنوعی: محصول من که گندمهایش اشک است، از جیب و دامن خالیام به دست میآید.
هوش مصنوعی: یوسف به خاطر ارزش قلبش به دنیا نمیفروشد، زیرا ما تصمیم گرفتهایم که با دین خود به زندگی ادامه دهیم و از دنیای مادی دوری کنیم.
هوش مصنوعی: نگین تنها یک نقش ساده دارد، اما لعل (یا سنگ قیمتی) او دارای هزاران رنگ و تنوع در سخن خود است.
هوش مصنوعی: به خاطر گناهانی که انجام دادهام، آنقدر گرفتار شدهام که دیگر حتی نمیتوانم به سمت چپ و راست خود نگاه کنم از شرم و خجالت.
هوش مصنوعی: همیشه در گرمای خون شفق غوطه ورم، مانند صبح صادق که با نفس درست و حقیقی خود زنده می شوم.
هوش مصنوعی: بستر و بالین من به زیبایی شبنم بر روی گلهاست و حالتی لطیف و خوش دارد، اما در میان خاری که دور و بر من را فرا گرفته، تنها از دید خویش میتوانم این زیبایی را ببینم.
هوش مصنوعی: اگر دلی که مرا به یتیمی انداخته، به درستی شایستگی و ارزش من را درک کند، میتواند از آستین خود بهترین و باارزشترین چیزها را برای من فراهم کند.
هوش مصنوعی: ما مانند گلی هستیم که از خنده و شادی فریفته نمیشویم؛ هدف و آرزوی ما در خطوط چهرهامان نقش بسته است.
هوش مصنوعی: هدف و مقصود عشق، همان صید و شکار دلهاست. در این شکارگاه، تمام توجه و نگاهها به سمت عشق معطوف است و همواره در انتظار است تا به آنچه میخواهد برسد.
هوش مصنوعی: من در گفتگو کمتر از هر کسی هستم، هرچند که در این زمینه همدمی ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از یاد برده ام روش مهر و کین خویش
نسیان نشانده ام به یسار و یمین خویش
رفتم به بت شکستن و هنگام بازگشت
با برهمن گذاشتم از ننگ دین خویش
دردا که رفت فرصت و دهقان طینتم
[...]
از بیقراری دل اندوهگین خویش
خجلت کشم همیشه ز پهلونشین خویش
سوزم همیشه از نفس آتشین خویش
چون شمع ایستادهام، اما به کین خویش
ظاهر شود ز درد سر اکسیر سازیام
صندل کنم ز بس که طلا بر جبین خویش
از شوق دامنت همه تن دست گشتهام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.