هرجا نمی خرند متاعت گران مباش
پرواز گیر و خار و خس آشیان مباش
چون بوی گل ردای سیاحت فکن به دوش
چون سبزه پاشکسته یک بوستان مباش
ای شاخ گل به صحبت بلبل سری بکش
بسیار بر رضای دل باغبان مباش
یک حرف بشنو ازمن ودر خلدسیر کن
درمجلسی که گوش توان شد زبان مباش
صائب که منع می کنداز جلوه یار را؟
خورشید را که گفته که آتش عنان مباش ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یا در درون قبه این آسمان مباش
یا از حوادثی که رسد دل گران مباش
کس را خط دوام فراقت نداده اند
بار جهان اگر نکشی درجهان مباش
تا میهمان میکده ای نقل و جام هست
[...]
غافل ز حال طوطی شیرین زبان مباش
با سبز کرده های سخن سرگران مباش
ای غنچه ای که دل به زر خویش بسته ای
غافل ز باد دستی فصل خزان مباش
در جبهه گشاده گلها نگاه کن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.