ای که از عالم معنی خبری نیست ترا
بهتر از مهر خموشی سپری نیست ترا
اگر از خویش برون آمده ای چون مردان
باش آسوده که دیگر سفری نیست ترا
سرو از بی ثمری خلعت آزادی یافت
جگر خویش مخور گر ثمری نیست ترا
می کند همرهی خضر، بیابان مرگت
اگر از درد طلب راهبری نیست ترا
بر شکست قفس جسم ازان می لرزی
که سزاوار چمن بال و پری نیست ترا
بگسل از خویش و به هر خار که خواهی پیوند
که درین ره ز تو ناسازتری نیست ترا
زان به چشم تو بود روی زمین خارستان
که چو نرگس به ته پا نظری نیست ترا
سنگ را می شکند سنگ، ازان مغروری
که درین هفت صدف، هم گهری نیست ترا
نیست در بی هنری آفت نخوت صائب
شکوه از بخت مکن گر هنری نیست ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تفقه و تفکر درباره وجود انسان و جایگاه او در دنیا میپردازد. شاعر به کسی که از عالم معنویت بیخبر است میگوید که بهتر است خاموشی را برگزینند. اگر از خود بیخود شدهای، نگران نباش چرا که دیگر سفری برایت نیست. او به آزادی و عدم فایدهای که از آن به دست نمیآید اشاره میکند و میگوید که نباید از درد و رنج ترسی داشت، زیرا تنها در این مسیر میتوان راه را یافت. همچنین، اگر نمیتوانی از قفس جسم بیرون بیایی، بدان که در این عالم شرایطی بهتر برای تو وجود نداشته است. شاعر به خیانت به خود و پیوستن به چیزهای بیمقدار نیز اشاره میکند و میگوید که در نهایت شاید هنری وجود نداشته باشد که سبب غرور شود. با این حال، او تأکید میکند که نباید به بخت بد خود شکایت کرد اگر هنری برای خود نیافتهای.
هوش مصنوعی: تو که از دنیای معانی اطلاعی نداری، هیچ چیز بهتر از خاموشی و سکوت نمیتواند تو را پوشش دهد.
هوش مصنوعی: اگر از خودت جدا شدهای، مثل مردان با آرامش زندگی کن؛ زیرا دیگر مسافرتی برای تو باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: سرو به خاطر بیثمریاش، لباسی از آزادی به تن کرد. اما تو باید دل خود را از زخم و درد دور نگهداری، اگر چیزی برای تو نیست.
هوش مصنوعی: اگر از درد و رنج طلب راهنمایی کنی، همرهی خضر در بیابان مرگت به کمکت میآید.
هوش مصنوعی: شما از آزادی و رهایی میترسید، زیرا احساس میکنید که به خاطر نداشتن قابلیتها و ویژگیهای لازم، لایق پرواز و زندگی در دنیای زیبا نیستید.
هوش مصنوعی: از وابستگیها و دلبستگیهای خود جدا شو و با هر چیز نامناسبی که میخواهی ارتباط برقرار کن، چون در این مسیر هیچ چیزی نسبت به تو نامناسبتر وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چشم تو برای زمین مانند خارزار است، چرا که مانند نرگسی که در انتهای پا قرار دارد، تو را نمیبیند و توجهی به تو ندارد.
هوش مصنوعی: سنگ، سنگ را میشکند؛ چون تو در این هفت صدف آنقدر مغرور هستی که حتی جواهر ارزشمندی در اختیارت نیست.
هوش مصنوعی: اگر در زمینهای بیهنر هستی، نباید به خاطر این بیهنری به خود ببالید یا از تقدیر شکایت کنی. اگر هنری نداری، نیازی به ابراز نارضایتی از سرنوشت نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
وه که سوز درونم خبری نیست ترا
در غمت مردم و با من نظری نیست ترا
بر سر کوی تو فریاد که از راه وفا
خاک ره گشتم و بر من گذری نیست ترا
دارم آن سر که سرم در سر و کار تو شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.