چون صدف در حلقه دریادلان خاموش باش
با دهان گوهرافشان پای تا سرگوش باش
صرف استغفار کن انفاس رادر خانقاه
در حریم میکشان گلبانگ نوشانوش باش
نغمه عشاق را شرط است حسن استماع
در حضور بلبلان چون گل سراپا گوش باش
تا شود گلگونه مینای گردون خون تو
همچو صهبا تا درین خمخانه ای در جوش باش
با کمال هوشیاری چون به مستان برخوری
زینهار اظهار هشیاری مکن،مدهوش باش
می کند میخواره را گفتار بیش از باده مست
چون نهادی لب به لب پیمانه را خاموش باش
هدیه ما تنگدستان را به چشم کم مبین
ازمروت بر سر خوان تهی سرپوش باش
پرده نیش است هر نوشی که دارد این جهان
برنمی آیی به زخم نیش، دور از نوش باش
تا شود چون شمع از روی تو روشن دیده ها
بازبان آتشین در انجمن خاموش باش
بی زر از سیمین بران داری اگرامید وصل
مستعد صد بغل خمیازه آغوش باش
از زبان نرم دشمن احتیاط از کف مده
بر حذر زنهار صائب زین چه خس پوش باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درفشان گردد چو دانا، در سخن، خاموش باش
ابر نیسان لب چو بگشاید، صدف سان گوش باش
بحر رحمت تا زهر موجی در آغوشت کشد
زیر بار خلق، چون کشتی سراپا دوش باش
نیستی جز خار، اگر باشی ز سر تا پا زبان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.