گنجور

 
صائب تبریزی

بی نوش لبان آب بقا را چه کند کس؟

بی سبز خطان برگ ونوا را چه کندکس؟

توفیق در ایام جوانی مزه دارد

بی قوت پا راهنما را چه کند کس ؟

چون دفتر دل هر ورقی درکف بادی است

شیرازه آن زلف رسا راچه کند کس ؟

بی آب ،هوا سلسله جنبان غباراست

هرجا نبود باده هوارا چه کند کس ؟

پیش رخ او حرف گرفتم که نگویم

آیینه اندیشه نما راچه کند کس ؟

دولت که دهد رو،به جوانی مزه دارد

چون سر نبود بال هما راچه کندکس ؟

بیماری آن نرگس خونخوارمرا کشت

این ظالم مظلوم نماراچه کند کس؟

همراهی دل تاسرآن کوی ضرورست

در صحن حرم قبله نمارا چه کند کس ؟

صائب اگر آن دشمن جانهانپذیرد

آخر چو شرر نقد بقا راچه کند کس ؟