داشت امروز رخ یار حجابی که مپرس
زد به روی دل مدهوش گلابی که مپرس
اگر از شرم و حیا بوددوچشمش مخمور
از عرق داشت رخش عالم آبی که مپرس
خنده می کرد، ولی داشت ز پر کاری حسن
درشکرخنده نهان زهر عتابی که مپرس
گرچه می زدنگه شوخ به بازی در صلح
داشت بابوسه دهانش شکرابی که مپرس
داشت از سنگدلی هر مژه خونخوارش
پیش دست از دل صدپاره کبابی که مپرس
هر سؤالی که ازو خیرگی شوق نمود
داد در زیر لب خویش جوابی که مپرس
گرچه بی پرده برون آمده بود ازخلوت
داشت از حیرت دیدار نقابی که مپرس
ناز هر چند به دامان نگه می آویخت
می دوید از پی دلها به شتابی که مپرس
با خط و زلف خود از رهگذر دلها داشت
مو شکافانه حسابی و کتابی که مپرس
از خیال لب میگون خراباتی خود
داشت در ساغر اندیشه شرابی که مپرس
با خیالش دل سودایی صائب همه شب
بود مشغول سؤالی و جوابی که مپرس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل به توصیف زیبایی و جذابیت یک یار میپردازد که باوجود ظواهر دلربا و خندههایش، اسرار و چهرههای مختلفی دارد. شاعر اشاره میکند که در پس هر زیبایی، داستانی نهفته است و پیامدهای نگاه و حسرتهای دلدادگان را بیان میکند. هر سؤالی که درباره این یار پرسیده شود، پاسخی پنهان و عمیق دارد که باید به روحش پی برد. این یار علاوه بر زیبایی ظاهری، تأثیر زیادی بر دلها دارد و حسی پیچیده از عشق و حیرت را در بینندگان ایجاد میکند. در نهایت، شاعر تأکید میکند که هر نگاه و لبخند او، داستانی جذاب و پنهان دارد که فراتر از ظاهرش است.
هوش مصنوعی: امروز، چهرهی محبوبم چنان پردهای داشت که نمیتوانی از آن بپرسی. محبتش به دل بیخبر من چنان طعمی داده که از آن هم نپرس.
هوش مصنوعی: اگر از شرم و حیا باشد، چشمهایش به خاطر نوشیدن شراب سرخوش و مست است و زیباییاش آنقدر خیرهکننده است که نیازی به پرسیدن ندارد.
هوش مصنوعی: او در حال خندیدن بود، اما در دلش بر اثر رفتار خوب حسن، غصهای پنهان داشت. از او نپرسید که چه ناراحتیای دارد.
هوش مصنوعی: هرچند او با چشمان بازیگوشش به من نگاه میکند و در آرامش به سر میبرد، اما لبهایش شیرینی دارند که نمیتوانی از آن بپرسی.
هوش مصنوعی: چشمان سنگدل او مانند خنجر خونین به دل آدمی آسیب میزند و آنقدر دردناک است که حتی از گوشت پاره پارهاش هم نپرس.
هوش مصنوعی: هر سوالی که به خاطر شوق و علاقه از او بپرسی، در دل خودش پاسخی دارد که نباید بپرسی.
هوش مصنوعی: اگرچه او بدون حجاب و پرده به بیرون آمده بود، از شگفتی دیدار، نقابی بر چهره داشت که نباید از آن سوال کرد.
هوش مصنوعی: هرچند زیبایی او به دلهای دیگران توجه میکرد و آنها را میکشید، اما او به قدری شتابان بود که نمیتوانستی دربارهٔ جذابیتش سوالی بکنی.
هوش مصنوعی: با ظرافت و زیبایی که در خط و زلفش دارد، به راحتی دلهای بسیاری را تحت تأثیر قرار میدهد و این کارش بهگونهای است که هیچکس نمیتواند در موردش سوالی بپرسد.
هوش مصنوعی: او در خیال لبهای زیبا و دلربایش غرق شده بود و در اندیشهاش مشغول نوشیدن شرابی است که نمیتوان دربارهاش سوال کرد.
هوش مصنوعی: دل با خیال او در همه شب به فکر سوال و جواب است، اما از پرسیدن در این مورد پرهیز کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارم از غنچه ی لعل تو خطایی که مپرس
لطف و قهری که مگو، ناز و عتابی که مپرس
هر زمان سوخته ی داغ بهشتی صفتیست
دارم از دست دل خویش عذابی که مپرس
بیخود از پرتو خورشید رخش افتادم
[...]
دل طلب کرد، از آن غمزه، عتابی که مپرس
به اشارت نگهش داد جوابی که مپرس
یک تبسّم، دل مخمور مرا برد ز دست
در قدح لعل لبش داشت شرابی که مپرس
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.