منقار من ز صبح ازل بود دانه سوز
در بیضه بود ناله من آشیانه سوز
ای بخت، چشم باز کن این بزم راببین
ماییم و آن نگار وشراب بهانه سوز
از چشم او مدار تمنای مردمی
هرگز که دید مردمی از مست خانه سوز
خاکسترش به دامن صرصر گره زند
بر طور اگر نظر فکند حسن خانه سوز
بلبل دگر به شعله آواز من کجاست ؟
گلبانگ من چو برق بود آشیانه سوز
صائب به قطع این غزل تازه تا رسید
آتش چکاند از مژه کلک زبانه سوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشا که برق حسن بود عشق خانه سوز
برق است حسن، شعله گداز و بهانه سوز
تا کی بهانه گیری و آسودگی، که هست
ناموس درد پرور و صدها بهانه سوز
در مزرع جهان مفشان دانهٔ امید
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.