درتن خود یک هدف واراستخوان دارم هنوز
نسبت دوری به آن ابروکمان دارم هنوز
گرچه از بیماری دل رنگ بررویم نماند
یک دوجنگ روبروباز عفران دارم هنوز
چشم تابازست راه گفتگو مسدود نیست
از زبان افتاده ام اما زبان دارم هنوز
جوش گل پرکرد جیب رخنه دیواررا
دست خالی من به پیش باغبان دارم هنوز
گرچه چون منقاراوقاتم به نالیدن گذشت
ناله ای سربسته درهراستخوان دارم هنوز
چون گل رعنا بهارم باخزان آمیخته است
درحریم وصل ازهجران فغان دارم هنوز
گر به ظاهر چون شراب کهنه افتادم زجوش
دربهارفکر،جوش ارغوان دارم هنوز
گرچه برچشمم سفیدی پرده نسیان کشید
از نسیم مصرچشم ارمغان دارم هنوز
چون میان خانه بردوشان توانم سبز شد؟
مشت خاشاکی گمان درآشیان دارم هنوز
گرچه صائب گرد غم از خاطرم هرگز نشست
آرزوی زنده روداصفهان دارم هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عمیق و چالشهای درونی خود میپردازد. او به رغم دوری از اهدافش و مشکلاتی که با آنها مواجه است، همچنان امید و آرزوهایی در دل دارد. با اشاره به بیماری، درد و ناکامیهایش، احساس میکند که هنوز چیزی برای گفتن و امیدواری دارد. او به زیباییهایی چون گل و بهار اشاره میکند و با وجود زخمهای روحی، در پی زندگی و عشق است. در پایان، آرزوی زندگی و جویای زیباییهای از دست رفته را در دل دارد، به ویژه آرزوی زنده رود اصفهان که نماد زندگی و طراوت است. این اشعار نشاندهنده ترکیبی از غم و امید در زندگی شاعر است.
هوش مصنوعی: در وجود خود یک آرزو و هدف را حمل میکنم و هنوز هم به آن زیبایی و کمالی که در ذهن دارم، فاصله دارم.
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر بیماری عشق از زندگی رنگ و رویم رفته، هنوز روحیه و شجاعت مبارزه را در خود دارم.
هوش مصنوعی: چشمهایم باز است و میتوانم با تو صحبت کنم. هرچند که از زبان خود فاصله گرفتهام، اما هنوز قدرت بیان را در درونم دارم.
هوش مصنوعی: گلهای جوشیده از زمین، دیوار را پر کردهاند. من با اینکه دستم خالی است، هنوز به باغبان امید دارم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زمانم به درد و ناله گذشته است، هنوز در عمق وجودم احساساتی پنهان دارم که مانند نالهای در هر استخوانم است.
هوش مصنوعی: بهار زندگیام مانند گلی زیباست که با خزان در آمیخته است. در فضای وصال، هنوز دلتنگی و نالههای جدایی را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: اگرچه به ظاهرم مانند شراب کهنه شدهام و در فکر و روح خود آرامی دارم، اما هنوز شور و هیجان عاشقانهای در دلم میجوشد.
هوش مصنوعی: هرچند فراموشی بر چشمانم سایه افکنده است، اما هنوز از نسیم سرزمین مصر، چشموچراغی دارم که یادآور زیباییهاست.
هوش مصنوعی: چطور ممکن است که در اینجا، در دل خانهام، سبز شدن را ببینم؟ من هنوز فکر میکنم که یک مشت خاشاک در لانهام هست.
هوش مصنوعی: هرچند که غم و اندوه هیچگاه از ذهنم نمیرود، اما هنوز هم آرزوی دیدن زندهرود اصفهان را در سر دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهر قتل من زدی تیغ و فغان دارم هنوز
بر سر من ساعتی بنشین که جان دارم هنوز
از پریشانی چو سنبل مانده ام سر در کنار
گشته ام مویی و فکر آن میان دارم هنوز
چون کمان با آنکه از چشمم نشانی مانده است
[...]
مردم و مهر ترا در دل نهان دارم هنوز
از سر خاکم چنین مگذر که جان دارم هنوز
نالهٔ پهلو شکافی، بسکه لبریز غمم
چون نی منقار در هر استخوان دارم هنوز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.