گنجور

 
صائب تبریزی

ای چشمت از غزال ختن خوش نگاه تر

از روز عاشقان شب زلفت سیاه تر

از خط سبز اگر چه شد حسن مهربان

حسن توشد ز سبزه خط دلسیاه تر

سیر غزال اگر چه مقید به راه نیست

از چشم وحشی توبود سر به راه تر

دربارگاه رحمت و دیوان عفو تو

لرزانترست هرکه بود بیگناه تر

در یوزه نگه کنی از دیده های دام

آهو ندیده ام ز تو عاشق نگاه تر

هر چند روزگار ستمکار و کینه جوست

چشم ستمگر تو بود کینه خواه تر

صائب دل شکسته من در بساط خاک

از مرغ پر شکسته بود بی پناه تر

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قصاب کاشانی

دارم بتی ز کج کلهان کج‌کلاه‌تر

رویش چو ماه لیک ز هر ماه ماه‌تر

طرز نگاه کردنش از آهوی ختا

باشد هزارمرتبه وحشی‌نگاه‌تر

خالی که می‌نمایدش از عارض چو ماه

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه