گنجور

 
صائب تبریزی

ای زلف و خط و خال تو از هم کشنده تر

مژگان ز چشم و چشم زابرو زننده تر

ابرویی از کمان قضا راست خانه تر

مژگانی از خدنگ حوادث رسنده تر

مجنون که بود قافله سالار وحشیان

هرگز نداشت ا زتو غزالی رمنده تر

مپسند ناامید مرا از شمیم خویش

ای بوی نافه تو زآهو دونده تر

در وادیی که عشق مرا جلوه می دهد

خارش بود ز پنجه شیران درنده تر

در باغ روزگار ندیده است هیچ کس

یک شاخ میوه دار ز من سر فکنده تر

صائب چرا شکایت دزدان کند کسی ؟

جایی که هست شحنه زدزدان برنده تر!

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode