گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

ره مده در خطِ مشکین، شانهٔ شمشاد را

نیست حاجت حک و اصلاحی خطِ استاد را

نیست ممکن یک نظر خود را تواند سیر دید

گر کند آیینه شیرین تیشهٔ فرهاد را

طوقِ منّت، گردنِ فرمانبران را لایق است

ترکِ احسان است احسان مردمِ آزاد را

شاد باشید ای نوآموزان که روی سختِ من

توبه داد از سخت‌رویی سیلیِ استاد را

زخمیانِ تیغِ او بر یکدگر دارند رشک

گر‌چه خط یکدست باشد خامهٔ فولاد را

چون گره تر شد، به آسانی گشودن مشکل است

باده هیهات است بگشاید دلِ ناشاد را

ساعتِ سنگین نگیرد پیشِ سیلِ حادثات

از سبک‌مغزی چه محکم می‌کنی بنیاد را؟

پایداری نیست در آب و گِل بنیادِ ظلم

می‌کند ویران نسیمی خانهٔ صیاد را

یک ره ای آتش به فریادِ سپندِ من برس

در گره تا چند بندم ناله و فریاد را

امتحان‌کردن سپهرِ آهنین‌دل را بس است

چند بر دندان زنی این بیضهٔ فولاد را

عقل در اصلاحِ ما بیهوده کوشش می‌کند

نیست پروای پدر، مجنونِ مادرزاد را

می کند خاکِ بیابانِ عدم را توتیا

هر که صائب دیده باشد عالمِ ایجاد را

 
 
 
غزل شمارهٔ ۴۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را

باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را

باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان

آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را

ناز چون یاقوت گردان خاصگان عشق را

[...]

امیرخسرو دهلوی

شب به روز آمد بسی کز دل نهادی یاد را

جان ز تن آمد برون بویی ندادی باد را

سر به دیوار سرایت می زنم تا بنگری

زانکه با باز شکاری خوش بود صیاد را

بازوی هجرت قوی در کشتن بیچارگان

[...]

جامی

پیر ما بگذاشت آخر شیوه زهاد را

ساخت فرش میکده سجاده ارشاد را

خورده ام پیش از نماز صبح می بهر خدا

ای امام امروز با مطرب گذار اوراد را

چنگ استادی ست درس عشق گو مطرب کجاست

[...]

صائب تبریزی

غمزه اش افزود در ایام خط بیداد را

زنگ زهر جانستان شد تیغ این جلاد را

حسن بی رحم است، ورنه دود تلخ آه من

آب گرداند به چشم آیینه فولاد را

ساده لوحی بین که می خواهم شکار من شود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
طغرای مشهدی

در هنرمندی ز مردن نیست غم استاد را

زنده دارد کار شیرین، تا ابد فرهاد را

تا ابد آدم نخوردی نیم گندم از بهشت

در ازل خوردی اگر یک جو غم اولاد را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه