خوشا دلی که در اندیشه جمال تو باشد
که در بهشت بود هر که در خیال تو باشد
سعادتی که دهد خاکمال بال هما را
در آن سرست که در سایه نهال تو باشد
به هیچ نفش ونگاری نظر سیاه نسازد
دلی که آینه حسن بی مثال تو باشد
ز وحشت تو گرفتند خلق دامن صحرا
که تازیانه دلها رم غزال تو باشد
چه لازم است ترا تلخی خمار کشیدن
که خون بیگنهان باده حلال تو باشد
چنان ز حسن تو گردید تنگ کار به خوبان
که مه ز هاله حصاری ز انفعال تو باشد
فروغ برق شمارد نشاط هر دو جهان را
دلی که مایه خوشحالیش ملال تو باشد
چه نسبت است ندانم ترا به چشمه حیوان
که روز هر که سیه شد شب وصال تو باشد
نصیب شبنم صائب ز آفتاب جمالت
همین بس است که پرواز او به بال تو باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آن که حیرتم از جلوهٔ جمال تو باشد
هجوم گریه ام از بادهٔ وصال تو باشد
چنین که حسن تو را فتنه دوست کرده ، ندانم
برای اهل قیامت ، چه در خیال تو باشد
به وصل چون بگدازد به حسرت تو سزاست
[...]
حنای پای تو شد خون من، حلال تو باشد
بهای خون من این بس که پایمال تو باشد
به چشمهسار خضر روزة هوس نگشاید
کسی که تشنه لبِ چشمة زلال تو باشد
به موقف ازلم با تو بوده عرض تمنّا
[...]
امیدواری من در جهان وصال تو باشد
به نا امیدی من تا چه در خیال تو باشد
به باغ خلد گلی چون رخت کجاست گرفتم
که قد سدره و طوبی به اعتدال تو باشد
بگو چه گونه تو ای مرغ دل ز گوشه بامش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.