دولت چو نیست باقی بر باد رفته باشد
خوابی که از خیال است از یاد رفته باشد
از جمع و خرج هستی چون حاصلی نداریم
اوراق زندگانی بر باد رفته باشد
هرکس که زندگی را در بندگی سرآورد
امید هست از اینجا آزاد رفته باشد
زین صیدگاه ما را دلبستگی به دام است
چون دام هست در خاک صیاد رفته باشد
پیچیده است در کوه آواز تیشه او
هرچند از نظرها فرهاد رفته باشد
در جمع کردن دل کوشش به جاست ما را
گر زین خرابه یک دل آباد رفته باشد
از امتداد هجران ترسی که دارم این است
کز یاد او مبادا بیداد رفته باشد
بر عمر رفته افسوس صاحبدلان ندارند
خرمن چو پاک گردید گو باد رفته باشد
بعد از هلاک گشتن دردی که دارم این است
کز دل غمش مبادا ناشاد رفته باشد
با یاد آن یگانه صائب اگر دو عالم
از یاد رفته باشد از یاد رفته باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به احساس ناامیدی و فقدان در زندگی اشاره دارد. شاعر از زوال دولتها و بیفایده بودن جمع و خرج زندگی سخن میگوید و به بیمعنا بودن بندگی و وابستگی به دنیا اشاره میکند. همچنین به فقدان عشق و حسرت بر یاد عزیزان میپردازد و هشدار میدهد که مبادا خاطرات و احساسات ارزشمند از یاد بروند. بهطور کلی، این شعر نمایانگر نگرانی از گذر زمان و از دست دادن چیزهای باارزش در زندگی است.
هوش مصنوعی: وقتی که خوشبختی و ثروت دوام نداشته باشد، به مانند بادی که همه چیز را با خود میبرد، حالتی که در خواب میگذرانیم و ناشی از خیال و تصور است، نیز فراموش میشود.
هوش مصنوعی: از جمع و خرج زندگی، ما هیچ حاصل و نتیجهای نداریم؛ بنابراین، شائبهای وجود دارد که ورقهای عمر ما به هدر رفته باشد.
هوش مصنوعی: هر کسی که زندگیاش را در بندگی و اطاعت از خدا بگذراند، امید دارد که از این دنیا آزاد شود و به سعادت برسد.
هوش مصنوعی: در اینجا میگویند که ما به دلایلی به اینجا وابستهایم و همچنان که دامهایی در این خاک وجود دارند، ممکن است صیاد هم در اینجا باشد. یعنی این وابستگی ناشی از وجود چیزهایی است که در این مکان وجود دارد و میتواند ما را به خود جذب کند.
هوش مصنوعی: آوای تیشه فرهاد در دل کوهها پیچیده و طنینانداز است، حتی اگر خود او از دیدهها پنهان شده باشد.
هوش مصنوعی: در تلاش برای بدست آوردن دل و محبت، باید سخت کوشید. اگر از این ویرانی یک دل آباد و شاداب به دست بیاید، بسیار ارزشمند خواهد بود.
هوش مصنوعی: از دوری و جدایی که احساس میکنم، نگرانم که مبادا در یاد او، سختیها و بیعدالتیها او را فراموش کرده باشد.
هوش مصنوعی: بر عمر گذشته افسوس میخورم، زیرا صاحبدلان هیچگاه به آن نمیپردازند. وقتی که زندگی از آلودگیها پاک شد، دیگر به یاد آن لحظات نمیافتیم و گویی مانند بادی رفته است.
هوش مصنوعی: بعد از آنکه نابود شدم، دردی که دارم این است که مبادا دل او از غم من شاد شده باشد.
هوش مصنوعی: اگر به خاطر یاد آن یگانه و خاص، دو جهان هم فراموش شده باشد، برای من هیچ اهمیتی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آنکه هستی من بر باد رفته باشد
سرتا بپای خویشم از یاد رفته باشد
ای دوست با من زار میکن هر آنچه خواهی
سهلست بر اسیری بیداد رفته باشد
گردر هوای وصلت صد خرمن وجودم
[...]
ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد
از آه دردناکی سازم خبر دلت را
روزی که کوه صبرم، بر باد رفته باشد
رحم است بر اسیری، کز گرد دام زلفت
[...]
خاکش، اگر ز دوری، بر باد رفته باشد
آن یار نیست کش یار از یاد رفته باشد
با آنکه کشت خود را، از عشق خسرو، اما
مشکل زیاد شیرین، فرهاد رفته باشد
ذوق اسیری آن مرغ داند که از پی صید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.