شرم وحجاب مارا در پیچ وتاب دارد
خون خوردن است کارش تیغی که آب دارد
اندیشه رهایی نقش برآب باشد
در قلزمی که گرداب بیش از حباب دارد
گر خون شود دل سنگ چندان عجب نباشد
در عالمی که گوهر چشم پرآب دارد
از سینه برنیارد نشمرده یک نفس را
چون صبح هر که در دل بیم حساب دارد
تیغ زبان دعوی برهان جهل باشد
صحرای موج افزون موج سراب دارد
آن شاخ گل همانا خواهد به باغ آمد
کز طوق قمریان سرو پا در رکاب دارد
از آفتاب محشر اندیشه نیست مارا
حسن برشته اودل را کباب دارد
زان چشم اگرپرآب است زین آب می شود دل
رخسار او چه نسبت با آفتاب دارد
در آستین نگیرد دست کریم آرام
در آتش است نعلش ابری که آب دارد
بند خود از تپیدن چون مرغ سخت سازد
در انتظام دنیا هر کس شتاب دارد
در زیر چرخ هر کس خواهد نفس کند راست
فکر نفس کشیدن در زیر آب دارد
از فقر بر دل ما گرد کدورتی نیست
معماری کریمان ما را خراب دارد
درپرده رونهفتن صائب زبی حجابی است
رویی که شرمگین است از خود نقاب دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دارد اگر صفائی دل از شراب دارد
روشن ترست شیشه گاهی که آب دارد
طینت که پاک باشد از می کشی چه نقصان
دریا چه شد که بر لب جام حباب دارد
از دل خطا نگردد مژگان کج نهادت
[...]
در دل خیال چشمش مست است و خواب دارد
دانسته عشق ما را بی اضطراب دارد
کی شرم می گذارد او را به صحبت من
تنها اگر نشیند از خود حجاب دارد
با دل کسی چه سازد وصل و شکیب تا کی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.