حرفی که ازان لعل گهربار برآید
رازی است که از مخزن اسرار برآید
تا حشر محال است که از سینه کند یاد
هر دل که به دریوزه دیدار برآید
گل بر در زندان زند از شرم زلیخا
چون یوسف ما بر سر بازار برآید
در خلوت آیینه رخسار تو از لطف
طوطی به گرانجانی زنگار برآید
بر سیب زنخدان تو چون گرد نشیند
جانها همه با آه به یکبار برآید
از باده لعلی به سرش تاج گذارند
مستی که به میخانه ز دستار برآید
دارد خبر از درد گرفتاری بلبل
با دست تهی هر که به گلزار برآید
افسرده تر از عقل شود معرکه عشق
روزی که مرا دست ودل از کار برآید
گر سوزن عیسی شود این وادی پرخار
از دل چه خیال است مرا خار برآید
دارد به جگر داغ ز محرومی فرهاد
هر لاله که از سینه کهسار برآید
هر جا نبود اهل دلی گوش برآواز
رحم است برآن نغمه که از تار برآید
شیری که به رغبت ندهد دایه به اطفال
خون گردد واز دیده خونبار برآید
فردای قیامت رگ ابری است گهربار
هرآه که از سینه افگار برآید
در سرمه اگر غوطه دهد چرخ جهان را
صائب چه خیال است ز گفتار برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات و عشق عمیق، زیبایی و دردهای ناشی از جدایی سخن میگوید. شاعر به بررسی رازهای درونی دلها و زیباییهای ظاهری اشاره میکند و از قدرت عشق و تأثیر آن بر انسانها سخن میگوید. همچنین به تصویر کشیدن زیبایی معشوق و تأثیر آن بر دل عاشق و نحوهی بروز آن احساسات در قالب عشق و آرزو پرداخته است. شاعر به تنگناهای احساسی و مصائب عشق نیز اشاره کرده و میگوید که در زندگی بیمحبت، نغمههای دلانگیز نیز نمیتواند به گوش برسد. در نهایت، شاعر به بیان تلخیهای جدایی و یأس موجود در عشق میپردازد و حسرت بر دلتنگیهای عاشق را بازگو میکند.
هوش مصنوعی: هر کلامی که از آن لعل گرانبها بیرون میآید، رازی است که از مرکز اسرار نمایان میشود.
هوش مصنوعی: تا روز قیامت ممکن نیست که از دل کسی یاد تو برود. هر دلی که به عشق دیدارت شیدا شود، هرگز فراموش نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: گل به درب زندان میآید و از شرم زلیخا مانند یوسف در بازار جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: در تنهایی و سکوت، زمانی که به چهرهی تو نگاه میکنم، زیباییات به اندازهای است که مثل طوطی، رنگهای زیبا و درخشان را به نمایش میگذارد و حتی غبار و زنگار از روی آن کنار میرود.
هوش مصنوعی: وقتی که گردی بر سیبگون تو بنشیند، جانها همه به یکباره با آه و ناله برمیخیزند.
هوش مصنوعی: از شراب زیبایی چون لعل، بر سر او تاجی میگذارند؛ زیرا مستی که از میخانه میآید، میتواند دستار (عمامه) را بر سر بگذارد و آن را به کنار زند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به باغ گل سر میزند، خبر از غم و مشکلات بلبل را با خود دارد، حتی اگر چیزی در دست نداشته باشد.
هوش مصنوعی: هرگاه که عشق به من چیره شود و توانایی فکر و تدبیرم را از من بگیرد، بیشتر از همیشه در افسردگی و بیحالی فرورفته و گرفتار میشوم.
هوش مصنوعی: اگر در این سرزمین پر از خار، همچون عیسی معجزهای رخ دهد و سوزنی بیابد، در دل من چه خیالی میتواند باشد؟ من تنها خارهایی از دلم سر برمیآورم.
هوش مصنوعی: فرهاد، به خاطر حسرت و دلی که سوزان دارد، هر گل لالهای که از دل کوهها بیرون میآید را میبیند و در دلش داغی را حس میکند.
هوش مصنوعی: هر جا که اهل دل و عارفان حضور ندارند، باید به صدای دل و نغمهای که از تار میآید، توجه کرد و به آن رحم کرد. این اشاره به این دارد که در غیاب انسانهای فرزانه، صداها و نغمات دیگر نیز اهمیت دارند.
هوش مصنوعی: اگر شیری به خوشحالی و میل خود فرزندانش را به دایه ندهد، او به شدت ناراحت و غمگین میشود و از چشمانش اشک ریخته میشود.
هوش مصنوعی: روز قیامت، هر آهی که از دل محبوبان گرفته و غمگین برمیآید، همچون ابرهایی است که مملو از اشک و قطرات گرانبها هستند.
هوش مصنوعی: اگر چرخ گردون جهان را در سرمه فرو ببرد، صائب چه خیالی از گفتار برخواهد آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون نخل تو از ناز گرانبار برآید
شمشاد ز جا، سرو ز رفتار برآید
دل می رود از سینه و پیکان تو باقی ست
رحم است بر آن یار که از یار برآید
شرمندهٔ عشقیم که بی چاره و تدبیر
[...]
ترسم که چو جانم زتن زار برآید
از خلوت اندیشه من یار برآید
از سینه پاکان مطلب جز سخن عشق
از جیب صدف گوهر شهوار برآید
از باغ بهشتی دل غمگین نگشاید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.