رخسار جهانسوز تو بی پا و سرم کرد
نظاره زلف تو پریشان نظرم کرد
امید نجات من ازان زلف به خط بود
سر زد خط بیرحم و گرفتارترم کرد
فریاد که پیراهن نادیده یوسف
از شوخی نکهت چو صبا دربدرم کرد
فریاد ازان نرگس مستانه که هر گاه
رفتم که خبر یابم ازو بیخبرم کرد
شد مردمک دیده من گردش افلاک
تا تربیت عشق تو صاحب نظرم کرد
خورشید قیامت چگر تشنه لبان را
سیراب ز افشردن دامان ترم کرد
زان روز که افتاد به بالای تو چشمم
هر موی سنانی شد واز خود بدرم کرد
هرگز نشد از جلوه او سیر دو چشمم
این آب روان هر نفسی تشنه ترم کرد
از مرگ محال است شود تلخ دهانم
زان قند که لطف تو در آب گهرم کرد
از روسیهی نیست سزاوار سفیدی
چشمی که بد آموز به خواب سحرم کرد
هر خال ز رخساره او داغ غریبی است
آن حسن غریبی که چنین دربدرم کرد
دانسته قدم بر سرموری ننهادم
صائب فلک سفله چرا بی سپرم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن زیبایی و تاثیر عمیق یک معشوق سخن میگوید. شاعر از چشمان پر از عشق و زلفهای پریشان معشوق خود صحبت میکند که او را بیپناه و ستمدیده کرده است. از سر ناامیدی و فریاد زدن از عشق میگوید که او را در بیخبری و حسرت قرار داده است. شاعر به تأثیر عمیق معشوق بر خودش اشاره میکند و بیان میکند که هر لحظه از عشق او تشنهتر و شیداتر میشود. همچنین به بینظیری زیبایی معشوق و غم جدایی از او اشاره میکند. در نهایت، شاعر به تقدیر خود و ناتوانی در فرار از چنگال عشق و زیبایی معشوق اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: چهره سوزان تو باعث شده که من بدون فکر و عقل شوم، و نگاه کردن به موهای تو باعث شده که افکارم به هم بریزد.
هوش مصنوعی: امید من به نجات از زلف آن معشوق، به خاطر یک اثر خطی بود که باعث شد بیش از پیش گرفتار شوم.
هوش مصنوعی: به کمک بوی خوشی که مانند نسیم از پیراهن نادیده یوسف میوزد، به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و دلم غصهدار و آشفته شده است.
هوش مصنوعی: فریاد از آن گل نرگس که با زیبایی مستانهاش، هر بار که میخواستم از او اطلاعاتی بگیرم، مرا از خبر خود بیخبر نگه داشته است.
هوش مصنوعی: چشمان من تحت تاثیر چرخش جهان قرار گرفت و به خاطر عشق تو، من را به انسانی با بصیرت تبدیل کرد.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، خورشید به قدری سوزان و آهسته انرژی میدهد که لبان تشنه و گرسنه را از تشنگی سیراب کرده و آنها را از درد و خشکی نجات میدهد.
هوش مصنوعی: از آن روزی که نگاه من به تو افتاد، هر یک از موهایم به نوعی خاص و زیبا در آمده و احساس کردم که از خودم جدا شدهام.
هوش مصنوعی: چشمان من هرگز از زیبایی او سیراب نشدند. هر لحظه که میگذرد، بیشتر به او نیاز دارم و همچنان تشنهام.
هوش مصنوعی: مردن نمیتواند بر کام من تلخی بیاورد، چون شیرینی محبت تو مانند قند در زندگیام جاری شده است.
هوش مصنوعی: از روسیه نیست که چشمان سفیدی داشته باشد، زیرا آن چشمان که خواب سحرگاهیام را به باد داد، شایسته چنین احساسی نیستند.
هوش مصنوعی: هر لکهای که بر چهرهاش وجود دارد، نشانهای از زیبایی عجیبی است که مرا به شدت به دنبال خود کشیده است.
هوش مصنوعی: من بدون اینکه آگاهانه گامی به سمت خطر بردارم، از آنچه بر من آمد شگفتزدهام، چرا که آسمان پست و نامناسب چرا بدون محافظت بر من فرود آمد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کس که به دینار و درم خیر نیندوخت
سر عاقبت اندر سر دینار و درم کرد
خواهی که ممتّع شوی از دنیی و عقبی
با خلق کرم کن چو خدا با تو کرم کرد
زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد
خاک سر کویت چو صبا دربدرم کرد
من خود ز تو دیوانه مطلق شده بودم
زنجیر سر زلف تو دیوانه ترم کرد
گفتم به من افگن نظری، چشم ببستی
[...]
قهرش به سخن تیغ و به دم نیشترم کرد
زهر دل کافور مزاج نظرم کرد
چون خنده ناخوش دهنان بی نمکم ساخت
چون گریه صاحب غرضان بی ثمرم کرد
بیش از همه در دیده غم کرد عزیزم
[...]
دیوار و در آلوده به خون جگرم کرد
هجران تو شرمنده دیوار و درم کرد
از لذت زخم آن مژه محرومی ما خواست
زان پیش که شمشیر زند بی خبرم کرد
از عکس رخت در نظرم اشک به خون شد
[...]
آشفتگی زلف تو آشفته ترم کرد
لعل لب میگون تو خونین جگرم کرد
از روز ازل دهر به شور و شرم انداخت
تا از عدم آورد وز جنس بشرم کرد
من از همه اوضاع جهان آگهیم بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.