طفل است و غم نالهٔ ما هیچ ندارد
این غنچه سر و برگ صبا هیچ ندارد
پیداست ز هر قطرهٔ شبنم که درین باغ
عشقی که هوایی است بقا هیچ ندارد
گفتم به تهیدستی امّید ببخشای
گفتا الف قامت ما هیچ ندارد
نخل قد او دید و ز شرم آب نگردید
شاخ گل این باغ، حیا هیچ ندارد
صائب چه عجب گر دلت از هند سیه شد
این خاکِ سیه نور و صفا هیچ ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات غم و ناامیدی میپردازد. شاعر به تصویر کشیدن غنچهای پرداخته که نه سر و برگ دارد، و به این ترتیب بیان میکند که چیزی برای امیدواری وجود ندارد. هر قطره شبنم نشاندهنده عشقی است که در این باغ بیپایان به نظر میرسد، اما در واقع بیثمر است. شاعر در گفتگو با امید، متوجه میشود که خود امید هم هیچ چیز ندارد. همچنین به وضوح وجوه حیا و شرم را در موجودات طبیعت اشاره کرده و در نهایت به وضعیت خاک سیاه و بینور اشاره میکند؛ به این ترتیب میتوان حسرت و یأس را در زندگی تصویر کرد.
هوش مصنوعی: کودکی است و ناله و غم ما هیچ تاثیری بر او ندارد، این غنچه که بهار و زندگی را دارد، هیچ چیزی از این دردهای ما را نمیداند.
هوش مصنوعی: از هر قطره شبنم در این باغ عشق مشخص است که هوای ماندگاری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که در فقر و تنگدستی امیدی ببر، اما او پاسخ داد که قامت من هیچ ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: نخل بلند او را که میبیند، از شرم، آب نمیشود. شاخ گل این باغ نیز هیچ حیا و شرمی ندارد.
هوش مصنوعی: صائب، چه تعجبی دارد اگر دلت از این سرزمین تیره و تار متاثر شده باشد، چرا که این خاک شوم هیچ نوری از پاکی و جلوه ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دنیا همه هیچ است و وفا هیچ ندارد
بر هیچ منه دل که بقا هیچ ندارد
ساقی می نوشین منه از دست که دوران
در جام بجز زهر بلا هیچ ندارد
خورشید من از لطف سراسر همه مهر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.