دو چشم شوخ ترا دیدهبان نمیباید
که آهوان حرم را شبان نمیباید
شکوه حسن تو راه نگاه را بسته است
گلعذار ترا دیدهبان نمیباید
نگاه حسرت اگر دست و پای گم نکند
برای عرض تمنا زبان نمیباید
چه حاجت است به تدبیر، عقلِ مجنون را
درخت بادیه را باغبان نمیباید
سبکروان هوس را نظر به منزل نیست
برای تیر هوایی نشان نمیباید
بس است گَردِ یتیمیِ لباسِ گوهرِ من
مرا لباس دگر در جهان نمیباید
چه حاجت است به تحصیل علم، عارف را
ز خود برآمده را نردبان نمیباید
بس است نامهٔ پروانه، بوی سوختگی
به عرض حال، مرا ترجمان نمیباید
رفیق، در سفر آب و گل ضرور بود
برای رفتنِ دل، کاروان نمیباید
بس است نغمهٔ صائب گرهگشای چمن
نسیمِ صبح درین گلستان نمیباید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساساتی عمیق و نگرانیهای شاعر درباره عشق و زیبایی میپردازد. شاعر اشاره میکند که وجود زیبایی و عشق، نیازی به نگهبان و مراقب ندارد، همانطور که زیبایی محبوبش به قدری خاص و چشمگیر است که به هیچ تماشاگری نیاز ندارد. او همچنین به سرنوشت و بینیازی از تدبیر عقل برای احساسات عاشقانهاش اشاره میکند و بیان میکند که علم و دانش هم نمیتواند به او کمک کند. او به کمال و زیبایی در زندگیاش اشاره دارد و احساس یتیمی و تنهایی را در کنار زیباییها توصیف میکند. در نهایت، شاعر میگوید که در این دنیای پر از زیبایی، نیازی به توضیح و توجیه بیشتر نیست و احساسات واقعی خود را در زندگی تجربه کرده است.
هوش مصنوعی: دو چشم بازیگوش تو نیازی به مراقب ندارند، چرا که نگهداری از آهوان حرم به شبان نیاز ندارد.
هوش مصنوعی: زیبایی تو باعث شده که کسی نتواند به تو خیره شود و گلچهرهات نیاز به نگهبان ندارد.
هوش مصنوعی: اگر نگاه پر از حسرت نتواند حرکتی کند و درخواست ما را به زبانی بیان نکند، پس نیازی به زبان نیست.
هوش مصنوعی: نیازی به چارهاندیشی نیست، چون عقل مجنون نمیتواند کار ساز باشد؛ درختی که در بیابان میروید به باغبان احتیاج ندارد.
هوش مصنوعی: خودستایی و بوالهوسی برای افراد با فکر و اندیشه عمیق، جایی ندارد. مانند اینکه تیر هوایی نیازی به هدفگیری و نشانهگیری ندارد.
هوش مصنوعی: کافی است که لباس یتیمی بر تن داشته باشم؛ دیگر به هیچ لباسی در این دنیا نیازی ندارم.
هوش مصنوعی: نیازی به کسب علم نیست؛ زیرا کسی که به معرفت و آگاهی رسیده، نیازی به وسیلهای برای بالا رفتن ندارد.
هوش مصنوعی: بس است که پروانه نامهای برای من میفرستد، بوی سوختگی در حال و روزم را به وضوح نشان میدهد و نیازی به کسی ندارم که احساساتم را برایم ترجمه کند.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، برای اینکه دل به سفر بزند، حتماً باید روح و وجودمان آماده باشد. بدون این آمادگی، سفر کردن بیمفهم است و لازم نیست که به راه بیفتیم.
هوش مصنوعی: کافی است که نغمههای صائب در گلیزار صبحگاهی دیگر نواخته نشود؛ نسیم صبح در این باغ چمن نیازی به آن ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا که بیتو مرا این جهان نمیباید
به جز وصال تو ما را جنان نمیباید
زمانه ملک سلیمانم ار دهد بیتو
نخواهم آن که مرا بیتو آن نمیباید
بیا که بیتو گدایان کوی عشقت را
[...]
به راه فقر مرا این و آن نمیباید
چو راه امن بود کاروان نمیباید
کمال کسب کن اما هنر فروش مباش
دکان خوشست کسی در دکان نمیباید
به روزگار قناعت به هیچ نتوان کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.