بیا که بیتو مرا این جهان نمیباید
به جز وصال تو ما را جنان نمیباید
زمانه ملک سلیمانم ار دهد بیتو
نخواهم آن که مرا بیتو آن نمیباید
بیا که بیتو گدایان کوی عشقت را
سریر سلطنت جاودان نمیباید
به جز هوای سر کویت ای شه خوبان!
کنار سبزه و آب روان نمیباید
به تیغ هجر بکشتی مرا و برگشتی
تراست حکم ولی آنچنان نمیباید
(به پرسش من بیمارت التفاتی نیست
مگر تو را دل این ناتوان نمیباید)
به قول مدعیان میکنی کنار از من
میان ما و تو این در میان نمیباید
بیا که بیسَرِ زلفت منِ پریشان را
نسیم غالیه مشکسان نمیباید
شکرلبان بهشتی اگرچه بسیارند
مرا جز آن بت شیریندهان نمیباید
گمان مبر که نسیمی به جز تو دارد دوست
که در یقین محبت گمان نمیباید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به راه فقر مرا این و آن نمیباید
چو راه امن بود کاروان نمیباید
کمال کسب کن اما هنر فروش مباش
دکان خوشست کسی در دکان نمیباید
به روزگار قناعت به هیچ نتوان کرد
[...]
دو چشم شوخ ترا دیدهبان نمیباید
که آهوان حرم را شبان نمیباید
شکوه حسن تو راه نگاه را بسته است
گلعذار ترا دیدهبان نمیباید
نگاه حسرت اگر دست و پای گم نکند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.