به پرسش من در خون نشسته میآید
چراغ طور به بالین خسته میآید
ز بس شکستگی از صفحه جهان شد محو
صدا درست ز جام شکسته میآید
زمانه سخت نگیرد گشادهرویان را
همیشه سنگ به درهای بسته میآید
چگونه چتر تو از بال بلبلان نشود
به پای بوس تو گل دستهدسته میآید
چنان ز غیرت بلبل ادب رواج گرفت
که باغبان به چمن چشمبسته میآید
ز رشک عشق به مهتاب بدگمان شدهام
که بوی درد ز رنگ شکسته میآید
سبو ز ورطه غم میبرد مرا بیرون
گشاد کار من از دستبسته میآید
هلاک مردمی چشم او شوم صائب
که خود خراب و به بالین خسته میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز کوی عشق مَلَک دلشکسته میآید
مسیح میرود آنجا و خسته میآید
شهید ناوک آنم که چون رود به شکار
غزال قدس به فتراک بسته میآید
زمانه گلشن عیش که را به یغما داد
[...]
دل از ولایت غم بار بسته میآید
چو موج بر سر طوفان نشسته میآید
کسی که لب به سراغی نسوخت کیداند
که کار بال ز پای شکسته میآید
بیا به طور و همه گوش شو که شاهد حسن
[...]
دلم ز کعبه نه محمل نشسته میآید
به دیر رفته و زنار بسته میآید
اگر به کوی تو تا حشر گوش اندازند
صدای شیشه عهد شکسته میآید
نسیم باغ محبت مگر وزید، که باز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.