سواد شب دل شب زنده دار می خواهد
زمین سوخته تخم شرار می خواهد
مگر به داغ عزیزان نسوخته است دلش
کسی که زندگی پایدار می خواهد
به دست نفس مده اختیار دل زنهار
که زنگی آینه خویش تار می خواهد
نیام دعوی شمشیر را کند کوتاه
زبان درازی منصور دار می خواهد
همان به است که قانع شود به دل خوردن
کسی که نعمت بی انتظار می خواهد
بجاست رفعت نام آوران پاک گهر
که هر که هست نگین را سوار می خواهد
چو غنچه مشت گریبان جمع کرده من
توجهی ز نسیم بهار می خواهد
به داغ ساخته نتوان فریب عاشق داد
که صیرفی زر کامل عیار می خواهد
ز من به آب شدن دست هم نخواهد شست
چنین که توبه مرا شرمسار می خواهد
ز چله مطلب کوته نظر بصیرت نیست
که دام چشم برای شکار می خواهد
کسی که می طلبدعقل ازین سبک مغزان
ز سرومیوه واز بید بار می خواهد
به بوی گل ز گلستان کجا شودقانع
کسی که خرمن گل در کنار می خواهد
نظر سیاه به این خاکدان مکن صائب
که حسن آینه بی غبار می خواهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می از لب تو صفا یادگار می خواهد
گل از رخ تو به جان زینهار می خواهد
ز مه نیافت همانا گل پیاده مدد
کز آفتاب رخت هم سوار می خواهد
سزد که بسته دلم چون شکر در آب گداخت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.