خوش آن زمان که در آیی ز در شراب آلود
ز خواب نازگران همچو چشم خواب آلود
چوشیشه خشک بود آب خضر در کامش
کسی که بوسه گرفت از لب شراب آلود
فغان که شرم محبت امان نداد مرا
که دیده آب دهم زان رخ حجاب آلود
ز بخت خفته مکن شکوه در طریقت عشق
که بخت خفته در اینجاست چشم خواب آلود
مگر در آینه جام عکس خود را دید
که رنگ عارض ساقی است آفتاب آلود
هزار خانه رساند به آب در یک دم
رخی که از عرق شرم شد گلاب آلود
شراب صرف بود زهر ناتوانان را
خوشم که لطف نکویان بود عتاب آلود
به گریه کوش که از داغ می نگردد پاک
به هیچ آب دگر دامن شراب آلود
ز خار وخس نفس برق بیشتر سوزد
به هیچ جا نرسد در سفر شتاب آلود
بشوی از دل صائب غبار غم زان پیش
که آب لعل تو از خط شود تراب آلود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.