گنجور

 
صائب

گرسنه چشم کجا سیر از نوال شود

که بر حریص لب نان لب سؤال شود

به خار و خس نتوان سیر کرد آتش را

که حرص خواجه یکی صد ز جمع مال شود

ز خون صید حرم رنگ تیغ او نگرفت

کجا به گردن او خون من وبال شود

مریز آب رخ خود که در کنار محیط

صدف ز بی گهریها کف سؤال شود

نرفت زنگ ملال از دلم به باده ناب

ز آب سبزه محال است پایمال شود

امیدها به خطش داشتم ندانستم

که روز من شب ازان عنبرین هلال شود

غرور حسن ز خط بیش شد که دارد یاد

که حاکم از رقم عزل مستمال شود

کسی که خیمه برون زد ز خویش چون مجنون

سیاه خیمه اش از دیده غزال شود

تأمل آینه فکر را کند روشن

که آب صائب از استادگی زلال شود

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
صائب تبریزی

غبار معصیت از عفو پایمال شود

چو سیل واصل دریا شود زلال شود

درین بساط که نعمت ز هم نمی گسلد

ادای شکر کسی می کندکه لال شود

چو شمع خودسرخودمی خورم ز غیرت عشق

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
حزین لاهیجی

به سنگ حادثه خونم چو پایمال شود

ز وحشتم رگ خارا، رم غزال شود

چو طور، بوم و بر من شود تجلی زار

رخت چو شمع پریخانهٔ خیال شود

نهفته ایم به حیرت ز رشک، نام تو را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه