مسوز ای سنگدل از انتظار می کبابم را
به درد باده کن تعمیر احوال خرابم را
ادب پرورده عشقم، نیاید خیرگی از من
نسوزد آتش می پرده شرم و حجابم را
ازان چون موی آتش دیده یک دم نیست آرامم
که آتش طلعتان دارند نبض پیچ و تابم را
نمی شد شبنم من خرج دامان گل و نسرین
اگر یک ذره در دل مهر می بود آفتابم را
به دامان قیامت پاک نتوان کرد خون من
همین جا پاک کن ای سنگدل با خود حسابم را
همان از شوخ چشمی سر برآرم از گریبانش
اگر صدبار دریا بشکند بر هم حبابم را
نگردید از جهان بی نمک، شوری مرا حاصل
مگر شور قیامت خوش نمک سازد کبابم را
گوارا می شود چون می به کامم تلخی غربت
گر آن گل پیرهن بر پیرهن پاشد گلابم را
مگر برگ خزان دیده است اوراق حواس من؟
که بی شیرازه می سازد دم سردی کتابم را
چو ماه نو سر از پای تواضع بر نمی دارم
اگر با آن بزرگی آسمان گیرد رکابم را
مرا از نامه و پیغام صائب دل نیاساید
به حرف و صوت نتوان داد تسکین اضطرابم را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل مورد نظر بیانگر احساسات عمیق یک عاشق است که در انتظار محبوبش در عذاب و رنج به سر میبرد. شاعر از درد و آتش عشق صحبت میکند که به آرامش و امید نیاز دارد. او به سنگدلی محبوب اشاره میکند و میخواهد که محبوبش به حال او ترحم کند و دیگر صبرش را بیشتر نکند. شاعر به تاثیرات عشق بر روح و روانش اشاره میکند و از تلخی زندگی بدون محبوب سخن میگوید. در نهایت، او ابراز میکند که هیچ چیز نمیتواند تسکیندهنده اضطرابش باشد و عشق بر تمام جوانب وجودش حاکم است.
هوش مصنوعی: ای سنگدل، به خاطر انتظار نbelای من ناراحت نباش، من را به درد و دردی که دارم به باده و نوشیدنی تبدیل کن تا حال خرابم بهتر شود.
هوش مصنوعی: عشق من را به خوبی تربیت کرده است، به همین دلیل نمیتوانم به کسی خیره شوم و از درونم شعله آتش نمیگیرد. همچنین، حیا و حجاب من را از دیگران پنهان میسازد.
هوش مصنوعی: از آن زمان که موهای آتشین شما را دیدم، هیچ لحظهای آرامش ندارم، چرا که زیبایی چهره شما باعث شده نبض و ضربان قلبم همواره در تلاطم و هیجان باشد.
هوش مصنوعی: اگر در دل من کمی محبت و عشق وجود داشت، نمیتوانستم شبنم خود را برای زیبایی گل و نسرین خرج کنم.
هوش مصنوعی: خون من را نمیتوان در روز قیامت پاک کرد، پس همین حالا آن را پاک کن، ای دل سنگی، با خودت به حسابم برس.
هوش مصنوعی: اگر من از سر شوخی و بازیگوشی، از گریبان او بیرون بیایم، حتی اگر صدها بار دریا به هم بریزد، تاثیری بر من نخواهد گذاشت.
هوش مصنوعی: به دنیا بینمک توجه نکن، چرا که تنها شور قیامت میتواند طعم خوشمزهای به زندگی من بدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که آن گل زیبا بر لباس من بیفتد، تلخی دوری و غم غربت برایم گوارا خواهد شد؛ مانند نوشیدنی خوشمزهای که مینوشم.
هوش مصنوعی: آیا برگهای پاییز به حواس من نگاه کردهاند؟ زیرا آنها باعث میشوند که بخشهای سرد و ناپیوسته زندگیام را تشکیل دهند.
هوش مصنوعی: هرگاه که در برابر تو فروتنی میکنم، مانند ماه نو هرگز سر از این تواضع برنمیدارم، حتی اگر با تمام عظمت خود آسمان به دنبالم بیفتد.
هوش مصنوعی: من از نامه و پیغام دلخوش نمیشوم و اضطرابم را با حرف و صدا نمیتوان آرام کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شبی آمد به خوابم یار و برد از دیده خوابم را
سبب آن خواب شد بیداری چشم پر آبم را
ز باد تند ناصح موج دریا بیش می گردد
چه سود از کثرت پندت دل پر اضطرابم را
بتی دیدم روان شد خون دل از دیده ام هر سو
[...]
زدل بیرون می برد یاد ایام شبابم را
عمارت می کند پیمانه ای حال خرابم را
زبان رمز می فهمی مشو غافل زمکتوبم
به خود پیچیدن او می نماید پیچ و تابم را
به یک لبخند قانع نیست دل، ساقی سرت گردم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.