ملال در دل آزاده جا نمی گیرد
زمین ساده ما نقش پا نمی گیرد
حریف پرتو منت نمی شود دل من
ز صیقل آینه من جلا نمی گیرد
کجا دراز شود پیش این سیاه دلان؟
که رنگ، دست غیور از حنا نمی گیرد
سری به افسر آزادگی سزاوارست
که جا به سایه بال هما نمی گیرد
به هرکه نیست به حق آشنا، ندارد کار
سگی است نفس که جز آشنا نمی گیرد
چگونه بلبل ازین گلستان کند پرواز؟
که شبنم از رخ گلها هوا نمی گیرد
سبک ز دشت وجود آنچنان گذر کردیم
که خون آبله ای پای ما نمی گیرد
اگر سفر کنی از خویش در جوانی کن
که جای پای سبکرو عصا نمی گیرد
کریم را ز طرف نیست چشم استحقاق
به کفر، رزق ز کافر خدا نمی گیرد
اگر ز اهل دلی از گزند ایمن باش
سگ محله عشق آشنا نمی گیرد
کشیده ام ز طمع دست خود چنان صائب
که نقش، پهلویم از بوریا نمی گیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و نارضایتی شاعر از وضعیت موجود است. شاعر به وضوح میگوید که در دل آزاده، ملالت وجود ندارد و زمین سادهی او نمیتواند نشانی از کسی بگیرد. او به عناصر دیگر مانند خودآرایی، آزادی، و آشنا بودن به حق اشاره میکند و میگوید که بیخبران و سیاهدلان نمیتوانند زن و مرد آزادگی را درک کنند. شاعر همچنین به بلبل و گلستان اشاره میکند و میگوید که اگر گلها نداشته باشند، بلبل نمیتواند پرواز کند. در نهایت، او به این نتیجه میرسد که انسان باید از طمع دست بردارد و در جوانی، از خود دور شود تا به زندگی بهتری برسد. این شعر به جستجوی آزادی و حقیقت در زندگی و عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: غم و اندوه در دل انسان آزاده جایی ندارد، چرا که زندگی مادی و ساده نمیتواند اثری از خود به جا بگذارد.
هوش مصنوعی: دل من از نور مهر تو سیراب نمیشود و نمیتواند از زیباییها بهرهمند شود؛ زیرا که این حالت به خاطر آن است که آینه وجودم به مهرت قانع نیست و درصدد صیقل خوردن نیست.
هوش مصنوعی: کجا میتوان پیش این دلهای سیاه، امید و آرزو را پرورش داد؟ زیرا رنگ و زیبایی، تحت تأثیر دلهای بیرحم و تیره نمیتواند خود را نشان دهد.
هوش مصنوعی: سر بلند و آزادگی شایسته کسی است که در سایه عظمت و قدرت دیگران قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: هر کس که با حقیقت آشنا نیست، مانند سگی است که فقط به افراد آشنا واکنش نشان میدهد و با دیگران کاری ندارد.
هوش مصنوعی: بلبل چگونه میتواند از این گلستان به پرواز درآید، در حالی که شبنم از روی گلها بلند نمیشود؟
هوش مصنوعی: ما به قدری از دشت وجود عبور کردیم که حتی زخمهای کوچک و عفونتها هم نمیتوانند ما را بیازارند.
هوش مصنوعی: اگر در جوانی بخواهی سفر کنی، این کار را با شوق و سبکی انجام بده؛ زیرا در آینده و با سالخوردگی، این سفرها برایت دشوارتر خواهد شد و نمیتوانی به خوبی از عهده آن برآیی.
هوش مصنوعی: کرم و بخشش خداوند به هیچ کس وابسته به ایمان و اعتقاد او نیست. حتی کافران نیز از روزی و نعمتهای خدا برخوردار میشوند و این به معنای تأثیر ایمان در دریافت روزی نیست.
هوش مصنوعی: اگر از آسیبها و سختیهای دنیا در امان باشی و دل باختهای، باید بدان که عشق واقعی و حقیقی به آسانی به دست نمیآید و نیازمند جستوجو و درک عمیق است.
هوش مصنوعی: من به خاطر طمع، دست خود را به گونهای کشیدهام که دیگر هیچ نقشی از بساط زندگی من را نمیپوشاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسیکه از خضر آب بقا نمی گیرد
پیاله را بجز از دست ما نمی گیرد
ز بی نصیبی اهل هنر عجب دارم
که استخوان بگلوی هما نمی گیرد
میان یک جهتان آنچنان نفاق افتاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.