کسی که از خضر آب بقا نمیگیرد
پیاله را بهجز از دست ما نمیگیرد
ز بینصیبی اهل هنر عجب دارم
که استخوان بهگلوی هما نمیگیرد
میان یک جهتان آنچنان نفاق افتاد
که کاه هم طرف کهربا نمیگیرد
بهاین دماغ که با بوی گل بهسر نبری
چه میکنی که دلت از جفا نمیگیرد
بیا بیا که چنان بیتو زندگی تلخست
که موج دامن آب بقا نمیگیرد
نخورده پیچش و تابی بهکام دل نرسی
گهر بهرشتهی بیتاب جا نمیگیرد
درین خمار به فریاد ما رس! ای ساقی
که غیر رعشه کسی دست ما نمیگیرد
حلاوتی که دل از کنج فقر یافته است
چرا شکر ز نی بوریا نمیگیرد
حنای موسم گل تا نرفته است از دست
کلیم پای گلی را چرا نمیگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نظر میرسد دربارهی ناامیدی و دشواریهای زندگی باشد. شاعر بیان میکند که تنها کسی که میتواند آب بقا را ببندد، از دستان ما نیست و از بینصیبی اهل هنر و مشکلات نفاقی که در جامعه وجود دارد آشفته است. شاعر به سختیهایی اشاره میکند که باعث تلخی زندگیاش شده و از معشوقش دعوت میکند که بیاید تا از این تلخی کاسته شود. همچنین به حلاوتی اشاره دارد که از فقر حاصل شده و به ناکامیهای زندگی و عدم دستیابی به خواستهها نیز پرداخته شده است. در پایان، شاعر به حیات گل و زیباییهای آن اشاره میکند و خواهان توجه به زیباییها در زندگی است.
هوش مصنوعی: کسی که نتواند از خضر آب جاودانی بگیرد، جز از دستان ما هیچگاه پیالهای نمیگیرد.
هوش مصنوعی: از بینصیب بودن اهل هنر تعجب میکنم که حتی استخوان در گلوی پرندهای بزرگ و با عظمت مثل هما نمیماند.
هوش مصنوعی: در میان مردم یک نوع تفرقه و نفاق به وجود آمده که حتی یک چیز جزئی مثل کاه، هم نمیتواند از طرفی به طرف دیگر منتقل شود.
هوش مصنوعی: با این بینی که فضای خوشبو و عطر گل را حس نمیکند، چه کار میکنی که دلت از محبت و مهربانی دیگران رضایت نمییابد؟
هوش مصنوعی: بیایید، زیرا زندگی بدون شما آنقدر تلخ است که حتی امواج آب هم نمیتوانند دوام بیاورند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به آرزوی دل برسی، نباید از سختیها و چالشها بترسی؛ چرا که در غیر این صورت، به هدف خود نخواهی رسید و آرزویت جا نخواهد گرفت.
هوش مصنوعی: در این حال و هوای مستی، ای ساقی، به فریاد ما برس! زیرا جز رعشه و لرزش، کسی نیست که به ما دست یاری دهد.
هوش مصنوعی: دل در وضعیت فقر و تنگدستی، طعم شیرینی را تجربه میکند که نمیتواند با شکر و نعمتهای دنیوی مقایسه شود. این دل به رغم نداشتن امکانات، از حالتی درونی خوشحال و راضی است و انگار نمیتواند شادی و سرور خود را با چیزهای مادی مثل شکر عوض کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که فصل گل به پایان نرسیده است و زیبایی آن هنوز در کار است، چرا کلیم (موسای نبی) پای گلی را نمیگیرد و آن را لمس نمیکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ملال در دل آزاده جا نمی گیرد
زمین ساده ما نقش پا نمی گیرد
حریف پرتو منت نمی شود دل من
ز صیقل آینه من جلا نمی گیرد
کجا دراز شود پیش این سیاه دلان؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.