به خاک راه تو هرکس که جبهه سایی کرد
تمام عمر چو خورشید خودنمایی کرد
فغان که ساغر زرین بی نیازی را
گرسنه چشمی ما کاسه گدایی کرد
خدنگ آه جگردوز را ز بیدردی
هواپرستی ما ناوک هوایی کرد
به مومیایی مردم چه حاجت است مرا؟
که استخوان مرا سنگ مومیایی کرد
ازان ز گریه نشد خشک شمع را مژگان
که روشنایی خود صرف آشنایی کرد
بهوش باش دلی را به سهو نخراشی
به ناخنی که توانی گرهگشایی کرد
مرا به آتش سوزنده رحم می آید
که زندگانی خود صرف ژاژخایی کرد
به رنگ و بوی جهان دل گذاشتن ستم است
چه خوب کرد که شبنم ز گل جدایی کرد
هنوز خط تو صورت نبسته بود از غیب
که درد صفحه روی مرا حنایی کرد
خوش است گاه به عشاق خویش دل دادن
نمی توان همه عمر دلربایی کرد
نداد سر به بیابان درین بهار مرا
نسیم زلف تو بسیار نارسایی کرد
ز رشک شمع دل خویش می خورم صائب
که جسم تیره خود صرف روشنایی کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و غمناک شاعر میپردازد. شاعر از درد و رنجی که عشق به او تحمیل کرده سخن میگوید و به تلاشهای بینتیجهاش در این مسیر اشاره دارد. او به تمثیلهای گوناگون از جمله خورشید، شمع و شبنم استفاده میکند تا احساس تنهایی و نیازش به محبت را به تصویر بکشد. شاعر همچنین به رنج ناشی از دوری از معشوق و ناتوانی در فراموشی او اشاره میکند و از عواقب سختی که عشق به او وارد کرده، ابراز تأسف میکند. در نهایت، او از ستمی که به دلش وارد شده سخن میگوید و بیان میکند که زندگی و عشق بدون امید و دلیل نارضایتی و نابودی است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به احترام و خدمت به تو قدم بردارد، در طول زندگیاش به بزرگی و درخشانی همچون خورشید خواهد درخشید.
هوش مصنوعی: اه ای کاش! جام زرین بی نیازی ما به خاطر نگاه گرسنهمان به کاسه گدایی تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که ناشی از احساسات عمیق است، به خاطر بیتفاوتی و دنیادوستی ما، به یک تیر تند و هوایی تبدیل شد.
هوش مصنوعی: مرا چه نیازی به مومیایی کردن مردم است؟ که استخوانهای من به سختی سنگ تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: شمع به خاطر روشناییاش نمیتواند از اشکهای مژگانش خشک شود، زیرا تمام نور و روشناییاش را برای آشنا کردن دیگران صرف کرده است.
هوش مصنوعی: مراقب باش که دل کسی را به طور ناخواسته آزرده نکنی، زیرا ممکن است با یک حرکتی کوچک بتوانی به او کمک کنی و اوضاع را بهبود بخشی.
هوش مصنوعی: مجبورم به آتش سوزان که به خاطر زندگیاش فقط به بیهودهگویی پرداخته، رحم کنم.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که صرفاً به زیباییها و ظواهر دنیا دل سپردن نادرست است و بهتر است که مانند شبنم که از گل جدا میشود، از وابستگی به این زیباییها دست کشید.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه نام تو بر چهرهام نقش ببندد، ناگهان درد و غم بر دلم سایه افکند و آن را رنگین و پر از احساس کرد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات خوب است که به عاشقان خود توجه کنیم، زیرا نمیتوانیم همیشه و در تمام عمر به جذابیت و دلربایی ادامه دهیم.
هوش مصنوعی: در این بهار، نسیم گیسوان تو باعث شد که نتوانم آرامش خود را در بیابان پیدا کنم.
هوش مصنوعی: از حسادت شمع به دل خودم میسوزم، صائب، چون جسم تیرهام را صرف روشنایی کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بوقت گرسنگی نفس دون گدائی کرد
چو یافت یک لب نای دعوی خدائی کرد
گره گشاد ز کارم که سخت تر بندد
جز این نبود فلک گر گره گشائی کرد
شهید تیغ تو خون را حلال چون نکند
[...]
نداشت چون سوی مقصود ره بکسوت خویش
بتن ز روی ریا رخت پارسائی کرد
به حیله رندی و تلاشی و مزلکوتی
بدل به زاهدی و تقوی ریائی کرد
کسیکه بهر خدا ترک خودستائی کرد
تواند آنکه بملک خدا خدائی کرد
غلام صافی آئینهام که رد ننمود
بهر لباس برش هر که خودنمائی کرد
میان خلق جهان همچو شانه باید بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.