کسیکه بهر خدا ترک خودستائی کرد
تواند آنکه بملک خدا خدائی کرد
غلام صافی آئینهام که رد ننمود
بهر لباس برش هر که خودنمائی کرد
میان خلق جهان همچو شانه باید بود
که خویش را همه وقف گره گشائی کرد
اگر نشان طلبی دوستان مخلص را
ببین که یاد تو در روز بی نوائی کرد
موافق اند بهم نوع خویش حیوانات
ندانم از چه بشر از بشر جدائی کرد
بس است آنهمه بیگانگی دو روزی هم
برای تجربه میباید آشنائی کرد
چو شعر را به شعیری نمی خرند صغیر
عجب که باز توانی سخن سرائی کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر به اهمیت تواضع و خودداری از خودستایی تأکید شده است. شاعر میگوید کسی که برای خدا از خودستایی پرهیز کند، قادر است در ملک خدا نیز به خدایی بپردازد. او خود را مانند غلامی توصیف میکند که در آینهی صاف خود را میبیند و به لباس ظاهری اهمیت نمیدهد. همچنین، شاعر به لزوم همکاری و همبستگی میان انسانها اشاره میکند و میگوید باید همچون شانهای در میان مردم باشیم که برای کمک به یکدیگر وجود دارد. در نهایت، او تأکید میکند که بیگانگی و جدایی مابین انسانها تنها به تجربه نیاز دارد و در حقیقت همه باید به آشتی و نزدیکی بپردازند.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر خدا خودستایی را رها کند، میتواند به مقام خدایی هم برسد.
هوش مصنوعی: من مانند یک آینه صاف هستم که هرگز اثر رد و نشانی از لباسها و ظاهر کسانی که خود را نشان میدهند، بر روی خود نمیزنم.
هوش مصنوعی: باید مانند یک شانه در میان مردم جهان باشیم، به گونهای که زندگیمان را صرف کمک به حل مشکلات دیگران کنیم.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال نشانههایی هستی، دوستان واقعیات را ببین که در روزی که در سختی و تنگدستی بودی، یاد و خاطرت را زنده کردند و برای تو دعای خیر کردند.
هوش مصنوعی: حیوانات از نوع خودشان با هم سازگارند، اما نمیدانم چرا انسانها از یکدیگر جدا هستند.
هوش مصنوعی: کافی است که همیشه از دیگران فاصله بگیریم؛ باید برای یک بار هم که شده، فرصتی برای آشنا شدن با یکدیگر داشته باشیم و تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: اگر شعری را به شاعرش نمیفروشند، تعجبی ندارد که تو دوباره نتوانی شعر بگویی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بوقت گرسنگی نفس دون گدائی کرد
چو یافت یک لب نای دعوی خدائی کرد
گره گشاد ز کارم که سخت تر بندد
جز این نبود فلک گر گره گشائی کرد
شهید تیغ تو خون را حلال چون نکند
[...]
به خاک راه تو هرکس که جبهه سایی کرد
تمام عمر چو خورشید خودنمایی کرد
فغان که ساغر زرین بی نیازی را
گرسنه چشمی ما کاسه گدایی کرد
خدنگ آه جگردوز را ز بیدردی
[...]
نداشت چون سوی مقصود ره بکسوت خویش
بتن ز روی ریا رخت پارسائی کرد
به حیله رندی و تلاشی و مزلکوتی
بدل به زاهدی و تقوی ریائی کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.