مرا ز خویش کی آن غنچه لب جدا می کرد؟
به حرف و صوت اگر شوقم اکتفا می کرد
اگر به دیده من یار خویش را می دید
به روزگار من خسته دل چها می کرد
نخست طاقت دیدار کاش می بخشید
ز من کسی که تمنای رونما می کرد
خبر نداشت که بر خاک نقش خواهد بست
مرا کسی که ز خاک درش جدا می کرد
ز جغد، ناز پریزاد می کشد امروز
سری که سرکشی از سایه هما می کرد
نظر ز روی عجوز جهان نمی بستم
اگر به دیدن او خنده ام وفا می کرد
نصیبی از کرم وجود، بحر اگر می داشت
چرا صدف دهن خود به ابر وا می کرد؟
نبود نور بصیرت به چشم صائب را
وگرنه دامن فرصت کجا رها می کرد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق و درد آوری اشاره میکند که ناشی از جدایی و بیتوجهی محبوب است. او میگوید اگر محبوبش به او اهمیت میداد و لحظهای نگاهی به او میانداخت، خیلی از مشکلات و دردهایش برطرف میشد. همچنین اشاره میکند که اگر کسی میخواست از زحمت و مشقت او بکاهد، میتوانست به او یاری دهد. در پایان، شاعر به نوری که به چشم او بینش میدهد و ارزش فرصتها اشاره میکند و نشان میدهد که نبود بصیرت او را در تنگنا قرار داده است. به طور کلی، شعر به موضوع عشق، جدایی، و خواستههای دستنیافتنی میپردازد.
هوش مصنوعی: شکوفه لب من را از خودم جدا نمیکرد. اگر شوق من فقط به کلام و صدا محدود میشد.
هوش مصنوعی: اگر محبوب من را با چشم خود می دید، در روزگار سختی که من در آن هستم، چه کاری می کرد؟
هوش مصنوعی: ای کاش کسی بود که درد انتظار دیدار را از من میزدود و به من آرامش میداد.
هوش مصنوعی: کسی که مرا از خاک جدا میکرد، نمیدانست که نام و یاد من بر روی این زمین باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: امروز، جغد ناز و زیبای پری را به همراه دارد که قبلاً خود را از سایه پرنده خوشبخت و بزرگی پنهان میکرد.
هوش مصنوعی: اگر نمیدیدم چهرهی پیر و خستهی دنیا را، به خاطر خندهای که از دیدارش نصیبم میشد، دلم نمیخواست بر روی او بیندازم.
هوش مصنوعی: اگر وجود انسان سهمی از بخشندگی و خیر داشته باشد، پس چرا صدف، که میتواند دریا را در خود جای دهد، دهنش را به ابر نمیگشاید؟
هوش مصنوعی: اگر چشم صائب روشنایی بصیرت داشت، هرگز فرصتها را رها نمیکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در آن زمان که علی اکبر جوان ز پدر
به کربلا طلب جنگ را اشقیا میکرد
نظر به عارض وی مینمود شاه شهید
به عرش قاصد آه از جگر رها میکرد
نگه به قامت وی میفکند و تیر غمش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.