علاج غم به می خوشگوار نتوان کرد
به آب، آینه را بی غبار نتوان کرد
اگرچه تشنه فریب است موجهای سراب
مرا به جلوه دنیا شکار نتوان کرد
کنار بام حوادث مقام راحت نیست
تلاش مرتبه اعتبار نتوان کرد
چو آب و آینه از سادگی درین گلزار
نظر سیاه به نقش و نگار نتوان کرد
فریب شمع چو پروانه خورده ام بسیار
مرا به چرب زبانی شکار نتوان کرد
اگر به حال جگر تشنگان نپردازد
ملامت گهر آبدار نتوان کرد
ز آب گوهر نیکی به ابر برگردد
به جان مضایقه با تیغ یار نتوان کرد
مشو به دیدن خشک از سمنبران قانع
که از بهار قناعت به خار نتوان کرد
چنین که تیغ مکافات در زبان بازی است
صدا بلند درین کوهسار نتوان کرد
خضاب، پرده پیری نمی شود صائب
به مکر و حیله خزان را بهار نتوان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات خود درباره غم و ناکامی در زندگی میپردازد. او به این نکته اشاره دارد که تلاش برای علاج غم با لذتهای زودگذر و فریبنده، بینتیجه است. همچنین، او با استفاده از تصاویر طبیعت، نقصان و عدم رضایت را توصیف میکند و میگوید که در مواجهه با حوادث و مشکلات زندگی، آرامش و راحتی نمیتواند حاصل شود. شاعر به سادگی و زودباوری اشاره کرده و میگوید که با وجود فریبندگی دنیا، نمیتوان خود را در دام مشکلات انداخت. او تأکید دارد که هیچ مکر و حیلهای نمیتواند زمان پیری را به جوانی تبدیل کند و از زندگی و تجربهها درس میگیرد. بنابراین، او نسبت به تغییرات زندگی و گذر زمان با واقعبینی برخورد میکند.
هوش مصنوعی: برای برطرف کردن غم و اندوه با نوشیدنی خوش طعم نمیتوان از آب استفاده کرد، همانطور که نمیتوان آینه را بدون غبار پاک کرد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه امواج سراب به ظاهر جذاب و فریبنده هستند، نمیتوانند مرا به دام زیباییهای دنیا بیندازند.
هوش مصنوعی: در کنار رویدادها و اتفاقات ناگوار، آرامش وجود ندارد. برای دستیابی به جایگاه والاتر، نیاز به تلاش و کوشش مضاعف است و نمیتوان به راحتی به اعتبار و مقام دست یافت.
هوش مصنوعی: در این گلزار، به خاطر سادگی و خلوص، نمیتوان به زیباییها و نقش و نگارها به طور عمیق نگاه کرد، درست مانند آب و آینه که فقط منعکسکنندهاند و عمق ندارند.
هوش مصنوعی: من به خاطر فریب شمع مانند پروانه، بارها در دام کلمات شیرین و فریبنده افتادهام و دیگر نمیتوانند با سخنان ملایم مرا شکار کنند.
هوش مصنوعی: اگر کسی به وضعیت درد و رنج و عطش دیگران توجه نکند، نمیتوان به زیبایی و ارزشهای خود که مانند مروارید باارزش هستند، خرده گرفت.
هوش مصنوعی: از آب گوهر نیکی، به ابر برمیگردد و با جان نمیتوان در برابر تیغ محبوب مقاومت کرد.
هوش مصنوعی: به دیدن سرسبزی سمنبران اکتفا نکن، زیرا نمیتوان به بهار قناعت کرد و از آن تنها به خارهای بیارزش بسنده کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که عواقب عمل انسان مانند یک تیغ تیز در انتظار اوست، نمیتوان با صدا و هیاهو در این کوهستان به مقصود رسید.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که سعی کنیم ظاهر خود را با رنگ و لعاب زیبا کنیم، نمیتوانیم پیری را تغییر دهیم. با ترفند و فریب نمیتوان فصل خزان را به بهار تبدیل کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدین زبان صفت حسن یار نتوان کرد
به طعمهٔ پشه عنقا شکار نتوان کرد
به گفتگو سخن عشق دوست نتوان گفت
به جست و جو طلب وصل یار نتوان کرد
بدان مخسب که در خواب روی او بینی
[...]
به قول مدّعیان ترک یار نتوان کرد
به ترک ساعد و دست نگار نتوان کرد
بیا بیا که برآریم یک نفس با هم
که اعتماد بدین روزگار نتوان کرد
درون سینه مجروح ما ز غم زارست
[...]
علاج غم به می خوشگوار نتوان کرد
به آب، آینه را بی غبار نتوان کرد
هزار مرتبه جانی که جانم از دستش
بلب رسیده فدای «هزار» نتوان کرد
هزار درد نهان دارمی که یک ز هزار
به جز «هزار» به کس آشکار نتوان کرد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.