گنجور

 
 
 
عراقی

بدین زبان صفت حسن یار نتوان کرد

به طعمهٔ پشه عنقا شکار نتوان کرد

به گفتگو سخن عشق دوست نتوان گفت

به جست و جو طلب وصل یار نتوان کرد

بدان مخسب که در خواب روی او بینی

[...]

جهان ملک خاتون

به قول مدّعیان ترک یار نتوان کرد

به ترک ساعد و دست نگار نتوان کرد

بیا بیا که برآریم یک نفس با هم

که اعتماد بدین روزگار نتوان کرد

درون سینه مجروح ما ز غم زارست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه