در جهان کس می عشرت نتوانست کشید
آروز پای فراغت نتوانست کشید
آه کز پستی این مجمر بی روزن چرخ
نفسی شعله فطرت نتوانست کشید
هرکه بالین قناعت ز کف دست نکرد
رخت بر بستر راحت نتوانست کشید
فرد شو فرد که تا خضر نشد دور از خلق
دم آبی به فراغت نتوانست کشید
دشت تفسیده عشق است که خورشید بلند
پا از آنجا به سلامت نتوانست کشید
دل که خمخانه آفات تهی کرده اوست
باده تلخ نصیحت نتوانست کشید
نرمی از خلق مدارید توقع که مسیح
روغن از ریگ به حکمت نتوانست کشید
دید تا روی ترا آینه، رو پنهان کرد
خجلت صبح قیامت نتوانست کشید
به چمن رفتی و از شرم گل عارض تو
غنچه خمیازه حسرت نتوانست کشید
صائب از سایه ارباب کرم سر دزدید
کوه بر فرق ز منت نتوانست کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان ناکامیها و محدودیتهای انسانی در عشق و زندگی میپردازد. او اشاره میکند که هیچکس نتوانسته است از لذت عشق بهرهمند شود و این حسرت به ناتوانی در کشیدن بار فراغت و راحتی منجر شده است. شاعر با استفاده از تصاویر و تمثیلهایی چون "دل که خمخانه آفات تهی کرده" و "باده تلخ نصیحت"، به عمق اندوه و دشواریهای انسانی میپردازد. همچنین، او به جنبههای مختلف عشق و انتظارات نابرابر از دیگران اشاره میکند و در نهایت، به یک حس افسوس و تنهایی پایانی میرسد.
هوش مصنوعی: در جهان، هیچکس نتوانسته است لذت و شادی را به درستی تجربه کند و هیچکس هم نتوانسته است برای از دست دادن یا فراق محبوبش به آرامش برسد.
هوش مصنوعی: ای کاش از عمق این ظرف بینور، زندگی نتوانست شعلهای از طبیعت را به وجود آورد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به قناعت و بسندگی در زندگی نپردازد، هرگز نمیتواند به آرامش و راحتی واقعی در زندگی خود دست یابد.
هوش مصنوعی: بیا فردی باش که تا وقتی خضر (نماد جوانی و زودگذری) به دور از مردم است، نتوانسته آرامش و آسودگی خاطر را در زندگی تجربه کند.
هوش مصنوعی: عشق مانند دشتی خشک و بیابانی است که حتی خورشید هم نمیتواند به راحتی از آن بگذرد و سلامت راهی داشته باشد.
هوش مصنوعی: دل که از آلودگیها پاک شده، نمیتواند تلخی نصیحت را تحمل کند.
هوش مصنوعی: هرگز از مردم انتظار نداشته باشید که نرمش و لطافت داشته باشند، چرا که حتی مسیح هم نتوانست با تمام حکمتش از سنگ، روغن استخراج کند.
هوش مصنوعی: چشمانت به گونهای است که وقتی به تصویر تو مینگرند، خیلی خجالت میکشند و نمیتوانند آن را تحمل کنند. مانند صبح روز قیامت که هیچ چیزی نمیتواند از خواب بیدار شدن انسانها جلوگیری کند.
هوش مصنوعی: به باغ رفتی و از شدت زیبایی تو، گلها جرأت نکردند حتی آهی به نشانه حسرت بکشند.
هوش مصنوعی: صائب میگوید که از زیر سایه کسی که با کرم و generosity معروف است، دوری میکند، زیرا فشار و سنگینی نصیحت و انتظار آن شخص را نمیتواند تحمل کند. در واقع، او احساس میکند که بار این انتظار بر دوش او سنگینی میکند و نمیتواند با آن کنار بیاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.