هرکه خامش شود از حادثه آزاد بود
خنده کبک دلیل ره صیاد بود
ده زبانی به بلای سیهت اندازد
لوح تعلیم بس از شانه شمشاد بود
دست گردون پر و بالم شکند چون جوهر
اگر آرامگهم بیضه فولاد بود
داغ رشک است که در خون جگر غوطه زده است
این نه لاله است که بر تربت فرهاد بود
چون صبا گرد سراپای چمن گردیدم
غنچه ای نیست که نیمی ز دلش شاد بود
صائب از طبع خدا داد جهان گلشن ساخت
چشم بد دور ز حسنی که خداداد بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به مسائل انسانی و تجربیات زندگی میپردازد. او تأکید میکند که کسی که از حوادث و مشکلات بیصدا عبور کند، آزاد خواهد بود. خنده کبک، نمادی از فریب و مشکلاتی است که صیاد (شکارچی) را جذب میکند. شاعر به تلخی و دشواریهایی که انسانها با آن روبهرو هستند اشاره میکند و به این نکته میرسد که دلی شاداب چیزی نایاب است. در انتها، او به زیباییهای عالم و نعمتهای الهی اشاره میکند و از حسادت و آثار منفی آن صحبت میکند. شعر به تفکر و تأمل درباره زندگی و زیباییهای آن دعوت میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که نسبت به حوادث زندگی بیتفاوت و ساکت باشد، از آنها آزاد خواهد بود. و خندهی کبک، نشاندهندهی خطر و حضور صیاد است.
هوش مصنوعی: ده زبانی میتواند به مشکلات و بلاهای زیادی دامن بزند، اما آنچه که واقعاً اهمیت دارد، آموزهها و دانشی است که از تجارب زندگی به دست میآید. این دانش از توجهی که به جزئیات و ظرافتها داریم، به دست میآید.
هوش مصنوعی: دست آسمان اگرچه قدرت دارد و میتواند مرا بارها زمینگیر کند، اما اگر درونم مثل فولاد محکم و استوار باشد، میتوانم در برابر چالشها و مشکلات زندگی ایستادگی کنم.
هوش مصنوعی: این احساس حسرت و حسادت است که در عمق وجودم فرو رفته است. این چیزی نیست که فقط زیبایی ظاهری داشته باشد، بلکه نشاندهندهی درد و خیانت عمیق است که به سادگی نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: با آمدن نسیم به چمن گرد کردم، اما هیچ جوانهای نیست که دلش نیمی شاد باشد.
هوش مصنوعی: صائب میگوید که خداوند به او ذاتی لطیف و زیبا بخشیده است و او از این نعمت برای خلق کردن جهانی زیبا و دلنشین بهره برده است. از این رو، چشمهای بد و حسرتبار باید از دیدن جمال و زیباییهای او دور بمانند، زیرا این زیباییها هدیهای خاص از طرف خداوند هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو جرس کار دل ار ناله و فریاد بود
مشنو خنده زخمش ز دل شاد بود
تا بدیدار تو شد دیده بستان روشن
سرو را گفت شکرانه که آزاد بود
دم عیسی ز دلم عقده خاطر نگشود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.