گنجور

 
صائب تبریزی

آتش قافله ما دل روشن باشد

گرد ما سرمه بیداری رهزن باشد

حسن هرجا که بود در نظر من باشد

مهر را آینه از دیده روزن باشد

هرکه چون رشته ز باریک خیالان گردید

روزیش تنگتر از دیده سوزن باشد

یوسف از دامن اخوان به غریبی افتاد

خطر مردم آگاه ز مأمن باشد

جلوه ضایع مکن ای شوخ که بیتابی ما

آتشی نیست که محتاج به دامن باشد

قانعی را که به ماتمکده ظلمت ساخت

ماه نو ناخنه دیده روزن باشد

دیده تنگ کند فخر به دنیای خسیس

خس و خاشاک شرر را رگ گردن باشد

حسن مغرور ز حیرانی ما آسوده است

ماه فارغ ز نظربازی روزن باشد

مور در حسرت یک دانه دل خویش خورد

روزی برق جهانسوز به خرمن باشد

نیست پروای اجل دلزده هستی را

شمع ماتم ز چه دلگیر ز مردن باشد؟

آفتابی که منم ذره او، درطلبش

کعبه سرگشته تر از سنگ فلاخن باشد

زاده هند جگرخوار چه خواهد بودن؟

شب بخت سیه آن به که سترون باشد

چه خیال است شود روزی من شادی وصل

که غمش را نگذارند که با من باشد

هست امید که هرگز نشود دشمنکام

هرکه را آینه از دیده دشمن باشد

از سیه بختی خود شکوه ندارد صائب

که صفای دل آیینه ز گلخن باشد

 
 
 
اهلی شیرازی

هر که آگه ز دل سوخته من باشد

بخدا رحم کند گر همه دشمن باشد

آفتابا، نفسی خانه من روشن کن

چند گوشم به در و چشم به روزن باشد

برق رخسار بتان گر همه عالم سوزد

[...]

فضولی

من که باشم که مرا کوی تو مسکن باشد

خاک کویت همه دم در نظر من باشد

هیچ کس پیش تو نآرد بزبان حال دلم

شمع من حال دلم پیش تو روشن باشد

دشمنان تا بکی از دوستیت شاد شوند

[...]

کلیم

دارم آن سر که اگر در ره دشمن باشد

چون سر شیشه می عاریه بر تن باشد

حرص از طول امل تا بکمندت نکشد

باید این رشته بکوتاهی سوزن باشد

هر کسی حاصلی از مزرع امید برد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کلیم
قدسی مشهدی

غنچه بی لعل تو زندانی گلشن باشد

لاله را بی تو گل داغ به دامن باشد

صبح را با شب ما تیره سرانجامی چند

سینه بی‌مهرتر از سینه دشمن باشد

دانی ای دل که چه خونها به دل غنچه کنم

[...]

جویای تبریزی

به لقای تو هر آن دیده که روشن باشد

همه جا در نظرش وادی ایمن باشد

دل به الطاف ستم پیشه تسلی نشود

نبرد تشنگی آبی که در آهن باشد

گرد ظلمت ز بس از صرصر آهم پاشید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه