گنجور

 
صائب تبریزی

ساقی بزم اگر آن دلبر رعنا باشد

دور اول همه را نشأه دوبالا باشد

از هوای شب آدینه مجو صافدلی

درد می در قدح آخر مینا باشد

دور ازان بزم شرابی به قدح می ریزم

که کبابش همه از سینه عنقا باشد

داغ این است که در سینه من پهن شده است

لاله آن نیست که در دامن صحرا باشد

داغ اغیار به صد کان نمک شور نشد

داغ ما نیست نمک خورده سودا باشد

چون کشم با لب او باده پنهان صائب

رشک بر چشم حباب است اگر وا باشد