خط شبرنگ ز روی تو عیان خواهد شد
علم زلف درین گرد نهان خواهد شد
گرچه دست ستم زلف درازست، خطش
چون شب قدر شفیع رمضان خواهد شد
خط زبان بند بتان بود، نمی دانستم
که ترا جوهر شمشیر زبان خواهد شد
گرگ در پیرهن جلوه یوسف دارد
نوبهاری که مبدل به خزان خواهد شد
هر که چون دام گرفتار تهی چشمی گشت
در ته خاک به چشم نگران خواهد شد
شوق خواهد تن افسرده ما را جان کرد
با قفس طایر ما بال فشان خواهد شد
دل چو اطفال مبندید بر این نقش و نگار
کاین بهاری است که یکدست خزان خواهد شد
بحر از موج شود گر لب دریوزه تمام
در نصیب صدف پاک دهان خواهد شد
رهرو صادق و سامان اقامت، هیهات
صبح چون کرد نفس راست، روان خواهد شد
نیست در سایه اقبال هما آرامش
استخوانی که به تیر تو نشان خواهد شد
هست اگر لنگر تسلیم درین بحر ترا
عاقبت موج خطر خط امان خواهد شد
چشم نرگس نشود باز ز مستی، غافل
که سرش در سر این خواب گران خواهد شد
قامت هرکه شود خم ز عبادت صائب
خاتم دست سلیمان زمان خواهد شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر تأملاتی در مورد عشق، زیبایی و تحولات زندگی است. شاعر از خط شبرنگ و زلف به عنوان نماد زیبایی و عشق یاد میکند و میگوید که این زیبایی در نهایت نمایان خواهد شد. او به ظلم و ستمی که ممکن است بر عشق و زیبایی روا داشته شود، اشاره کرده و از شب قدر به عنوان شفیع یاد میکند.
شاعر همچنین به گذرایی و تغییرات در زندگی پرداخته و از دلخوابی و شوق برای زندگی و آزادی صحبت میکند. او هشدار میدهد که ظاهری زیبا ممکن است به زودیا به دلخوشیهای زودگذر تبدیل شود. در نهایت، شاعر به خودآگاهی، تسلیم در برابر زندگی، و اهمیت ارتباط با حقیقت اشاره میکند و یادآور میشود که باید در برابر چالشها و خطرات با استقامت و آگاهی ایستادگی کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زین جوان بخت جهان باز جوان خواهد شد
هر چه در خاطر من گشت همان خواهد شد
آز در سیری او رو به یقین خواهد گشت
گنج درهستی او رو به گمان خواهد شد
شاخ در باغ معالیش ثمر خواهد داد
[...]
دلبرم عزم سفر کرد و روان خواهد شد
در دلم آنچه همیگشت چنان خواهد شد
او چو آب است و من سوخته با دیده تر
خشک لب ماندم و آن آب روان خواهد شد
بود بیگانه ز من چون بر من نامده بود
[...]
هر که بر ابروی و چشمت نگران خواهد شد
عاقبت کشتهٔ آن تیر و کمان خواهد شد
اگر آن روی دلارای نخواهی پوشید
فتنهٔ عالم و آشوب جهان خواهد شد
حلقهای گر ز سر زلف سیه بگشائی
[...]
نفسِ بادِ صبا مُشکفشان خواهد شد
عالَمِ پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جامِ عقیقی به سمن خواهد داد
چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تَطاول که کشید از غمِ هجران بلبل
[...]
عاقبت سید ما سوی مغان خواهد شد
به سراپردهٔ میخانه روان خواهد شد
گر بگویند که فرما و بیا مستانه
زند انگشت خوشی رقص کنان خواهد شد
آفتابی است که از مشرق جان می تابد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.