گنجور

 
صائب تبریزی

دل تهی ناشده از خویش به جایی نرسد

تا بود پر ز شکر نی به نوایی نرسد

تیر را شهپر پرواز بود پاکی شست

آه با دامن آلوده به جایی نرسد

نیست در سینه هرکس که ز غفلت آهی

همچو کوری است که دستش به عصایی نرسد

در شفاخانه ایجاد به جز بیدردی

هیچ دردی نشنیدم به دوایی نرسد

پنبه زاری است ترا گوش ز غفلت، ورنه

نفسی نیست که از غیب ندایی نرسد

قیمت گوهر نادیده که می داند چیست؟

چه عجب گر سخن ما به بهایی نرسد

گر مرا نیست چو خار سر دیوار گلی

گلم این بس که ز من زخم به پایی نرسد

نشود زشتی دنیا به تو روشن چون آب

تا ترا آینه دل به جلایی نرسد

کیست از اهل مروت که کند سیرابش؟

بر سر خار اگر آبله پایی نرسد

خرج ره می شود این خرده جانی که مراست

گر به فریاد من آواز درایی نرسد

چه گل از برگ خود آن خونی احسان چیند؟

که ازو دست یتیمی به حنایی نرسد

دل هرکس که شود آب چو شبنم صائب

نیست ممکن که به خورشید لقایی نرسد

 
 
 
مجیرالدین بیلقانی

نیست روزی که به من از تو جفایی نرسد

وز فراقت به دلم رنج و عنایی نرسد

دل به درد تو اگر خوش نکنم خوش نبود

چون یقین شد که مرا از تو دوایی نرسد

من زنم با تو گر از بخت خطایی نرود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
مجد همگر

نیست روزی که مرا از تو جفائی نرسد

وز غمت بر دل من تازه بلائی نرسد

نگذرد بر من دلسوخته روزی به غلط

که در آن روز مرا تازه جفائی نرسد

این زمان عیسی ایام توئی بهره چرا

[...]

سیف فرغانی

هرکه در عشق نمیرد به بقایی نرسد

مرد باقی نشود تا به فنایی نرسد

تو به خود رفتی از آن کار به جایی نرسید

هرکه از خود نرود هیچ به جایی نرسد

در ره او نبود سنگ و اگر باشد نیز

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

دولت عشق به هر بی سر و پائی نرسد

پادشاهی دو عالم به گدائی نرسد

نرسد در حرم کعبهٔ وصل محبوب

هر محبی که بر او جور و جفائی نرسد

نوش کن دُردی دردش که دوای جانست

[...]

خیالی بخارایی

تا جفایی نکشد دل به وفایی نرسد

ورنه بی درد در این ره به دوایی نرسد

نالهٔ هر که چو بلبل نه به سودای گلی ست

عاقبت زین چمنش برگ و نوایی نرسد

ای دل ار سعی تو این است که من می بینم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه