زین سعادت که ز بال و پر ما میریزد
استخوانبندی اقبال هما میریزد
به سبکدستی من نیست درین بزم کسی
اول از ناخن من رنگ حنا میریزد
خار صحرای جنون میبردش دست به دست
هرکه را آبله گل در ته پا میریزد
رهروی را که بود درد طلب دامنگیر
خار در رهگذر راهنما میریزد
زخم ناسور من از حسرت مشک است کباب
زلف او عطر به دامان صبا میریزد
از لحد خاک گشاده است بغل در طلبش
خواجه از بیخبری رنگ سرا میریزد
با دل خون شده بر گرد جهان میگردیم
تا نصیب این کف خون را به کجا میریزد
میشود گوهر، اگر جمع تواند کردن
آبرویی که به دریوزه گدا میریزد
میشود دعوی خون روز قیامت صائب
رنگ هر گل که ز نظاره ما میریزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف حال و هوای درونی خود و احساساتش میپردازد. او از زیباییهایی که به زندگیاش نور میبخشند و فرصتهای خوب میگوید که به واسطهی او به دیگران میرسند. حسرتها و دردهایش نیز در این میان به تصویر کشیده شده، بهطوری که زخمهایش ناشی از محبت و عشق است. در نهایت، او در جستجوی حقیقت و عشق واقعی است و تأکید میکند که زیبایی و ارزش در زندگی او و دیگران به گونهای با هم مرتبط است.
هوش مصنوعی: از این خوشبختی که به ما الهام میشود، پایه و اساس شانس و موفقیت ما نیز شکل میگیرد.
هوش مصنوعی: در این مهمانی، هیچکس به اندازه من ماهر نیست. اول از همه، رنگ حنا را از ناخنهای من میریزد.
هوش مصنوعی: در بیابان جنون، خاری وجود دارد که هر کسی را که از درد و رنجی خاص رنج میبرد، همچون سرنوشتی ناخواسته به سمت خود میکشاند.
هوش مصنوعی: صفرش و شکایت درد جستجوی حقیقت است و در این مسیر به جای کمک، دشواریها و مشکلات را برای او میپاشند.
هوش مصنوعی: زخم عمیق من ناشی از حسرت داشتن بوی خوش مشک است، در حالی که عطر زلف او مانند کبابی خوشمزه در دامن صبحگاه پخش میشود.
هوش مصنوعی: از خاک قبر، آغوشی باز شده است و خواجه در طلب او، از نادانی و بیخبری رنگ چهرهاش را به زمین میریزد.
هوش مصنوعی: ما با دل زخمخورده و دردی عمیق، در دنیا سفر میکنیم تا ببینیم سرنوشت این قطره خون ما به کجا ختم میشود.
هوش مصنوعی: اگر بتوانند آبرویی که برای نیازمندیان به کار میرود جمعآوری کنند، میتوانند به ارزش و گوهری دست یابند.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هر گلی که به خاطر دیدن ما میریزد، میتواند نشانهای از دعوی خون ما باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک سرمست تو خون دل ما میریزد
بیگنه خون دل خسته چرا میریزد
مردم دیدهٔ دریا دل گوهر پاشم
هرچه دارد همه در پای شما میریزد
تا صبا میزند از چین سر زلف تو دم
[...]
عشق در پای گلی رنگ وفا می ریزد
فرصتش باد که بسیار بجا می ریزد
زان سفر کرده بستان خبری هست که گل
زر خود را همه در پای صبا می ریزد
می چنان دشمن شرم است که گر سایه تاک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.