کوه در بادیه شوق کمر میبندد
خاک چون آب روان بار سفر میبندد
نیست از فوطهربایان جهان پروایش
موی ژولیده خود هرکه به سر میبندد
ماه شبگرد من از خانه چو آید بیرون
ماه در خدمتش از هاله کمر میبندد
گوهر پاک مرا کام نهنگ است صدف
کمر کشتی من موج خطر میبندد
تربتش را به چراغ دگران حاجت نیست
هرکه از داغ تو آیین جگر میبندد
سنگ میبارد از افلاک، ندانم دیگر
نخل امید که امروز ثمر میبندد
سخن پاک بود در طلب سینه پاک
که گهر در صدف پاک گهر میبندد
میتراود سخن عشق ز لبهای خموش
لنگر سنگ کجا بال شرر میبندد؟
دشت چون حلقه فتراک بر او تنگ شود
چشم شوخ تو به صیدی که نظر میبندد
چون به زر عمر مقدر نفراید صائب
غنچه چندین به گره بهر چه زر میبندد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز بیتابیام احرام چه در میبندد
کز غبارم نفس صبح کمر میبندد
فکر جولان همه تشویش عبارت سازی ست
فطرت آبله مضمون دگر میبندد
غیر دل گوشهٔ امنی که توان یافت کجاست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.