اگر ته جرعه خود یار بر خاک من افشاند
غبار من ز استغنا به گوهر دامن افشاند
مگر بیطاقتیها بال پروازم شود، ورنه
که را دارم که مشت خار من در گلخن افشاند؟
دماغ گل پریشانتر شود از ناله بلبل
عبیر زلف او را گر صبا بر گلشن افشاند
کسی از رشته سر درگم من آگهی دارد
که شب از خار خار دل به بستر سوزن افشاند
به افشاندن غبار من نرفت از دامن پاکش
گهر گرد یتیمی را چسان از دامن افشاند؟
اسیر عشق را از عشق آزادی نمی باشد
چه امکان دارد ا خود برگ نخل ایمن افشاند؟
زهی خجلت زلیخا را که یوسف در حریم او
غبار دیده یعقوب بر پیراهن افشاند
زسودا خشک شد خون در رگ من آنچنان صائب
که موج نبض من در راه عیسی سوزن افشاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات عمیق انسانی است. شاعر در ابیات مختلف به آثار عشق و دلتنگی میپردازد و از احساساتی چون غم، یتیمی و حرمت یاد میکند. او با تصاویری چون غبار، گل و خار، عمق احساسات خود را تجسم میکند. همچنین به چالشهای موجود در عشق و پیوندهای ناچیز و پر از درد اشاره دارد. در نهایت، شاعر به یادی از زلیخا و یوسف میپردازد و به حسرت و اشتغال خاطر خود در عشق اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر عزیزم جرعهای از نوشیدنیاش را بر زمین من بریزد، من از فرط بینیازی، گوهرها و ارزشهایم را به دامن او میافشانم.
هوش مصنوعی: آیا میتواند ناامیدیها و بیتابیها باعث پرواز من شوند؟ اگر نه، چه کسی را دارم که دردهایم را در کوره مشکلات بپاشد؟
هوش مصنوعی: وقتی بلبل از غم دلش ناله میکند، بوی زلف پریشان معشوق در فضای گلستان بیشتر میشود و این باعث میشود که عطر و بوی گلها جذابتر شود.
هوش مصنوعی: کسی از پیچیده شدن احوال من خبر دارد که شب دل پر از درد را به خواب نمیبرد و به سراغ سوزن میرود.
هوش مصنوعی: غبار من به دامن او نچسبید، پس چگونه میتواند یتیمی را از دامن خود دور کند؟
هوش مصنوعی: کسی که در دام عشق گرفتار شده، هرگز نمیتواند از آن رهایی یابد. چگونه ممکن است درخت نخیلی که خود را تحت فشار دارد، برگهایش را به راحتی و بدون زحمت بیندازد؟
هوش مصنوعی: زلیخا چقدر شرمنده است که یوسف در جایی که او حضور دارد، غبار دیدن یعقوب را بر روی لباس خود پاشیده است.
هوش مصنوعی: چنان تحت تاثیر عشق قرار گرفتم که خون در رگهایم خشک شد. بهگونهای که ضربان قلبم مثل زندگی عیسی به شدت احساس میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غباری کان گل از دامن به وقت رفتن افشاند
بمیرم تا صبا همچون عبیرش بر من افشاند
کسی همچون صبا در گلشن کوی تو ره یابد
که یکباره ز گرد هستی خود دامن افشاند
از آن رو شعله ی شوق توام افزون شود هر دم
[...]
به گردون آفتاب چون گرد دامن افشاند
عبیر نور این فانوس بر پیراهن افشاند
شراب آرزوها مست خواب غفلتم دارد
خوی خجلت مگر مشت گلابی بر من افشاند
گریبان چاک غلطد همچو گل هر غنچه از مستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.