گنجور

 
صائب تبریزی

کدامین برق جولان گوشه ابرو نمود اینجا؟

که آتش زیر پا دارند دلها همچو عود اینجا

مکش سر از خط فرمان که گردون بلند اختر

ندارد فرصت خاریدن سر از سجود اینجا

به دلتنگی شدم خرسند ازین گلزار، تا دیدم

چه خونها خورد گل تا عقده ای از دل گشود اینجا

درین دریای گوهر خیز نومیدی نمی باشد

غنی شد چون صدف هر کس دهان خود گشود اینجا

شکست از ساده لوحی شهپر پرواز روحم را

به من از دوستان هر کس که روی دل نمود اینجا

گر از مجمر گذاری بند آهن بر سراپایش

محال است این که یک دم بیش ماند بوی عود اینجا

نپاشیده است ای صیاد تا از هم سراپایت

کمندی می توانی ساختن زین تار و پود اینجا

ازان پیوسته چون پرگار می گردم به گرد دل

که وقتی جلوه گاه آن پری رخسار بود اینجا

درین عالم سبکدستی رباید گوی از میدان

که خود را از میان مردم عالم ربود اینجا

سرت تا هست، تخم سجده ای در خاک کن صائب

که دارد سرفرازی ها در آن عالم، سجود اینجا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۳۱۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عرفی

به دیر آی از حرم صوفی که می برقع گشود اینجا

از آنجا آن‌که می‌جویی به می‌خواران نمود اینجا

به جان رنگی که اینجا در دل اسلامیان بینی

مغان را نیز بود اما صفای می زدود اینجا

محبت شمع بزم قدس و ما پروانهٔ بیرون

[...]

سلیم تهرانی

تجلی بر نمی تابی، ز بی تابی چه سود اینجا

که موسی هم تمنا کرد و خود را آزمود اینجا

درین مجلس چه طرفی کس ز عشرت می تواند بست

که در پیمانه می شور است از چشم حسود اینجا

غمش را از عدم با خود دل ما در وجود آورد

[...]

جویای تبریزی

به رویم دیدهٔ حیران در فیضی گشود اینجا

چو شبنم باختم از یک نگه بود و نبود اینجا

نماز و سبحه و کبر و ریا ارزانی زاهد

بود بر خاک خجلت روی مالیدن سجود اینجا

کدامین عیب باشد هم ترازو خودستایی را

[...]

صغیر اصفهانی

من از دل رخ نتابم زانکه یارم رخ نمود اینجا

از اینجا دیده چون بندم که او برقع گشود اینجا

بیا زاهد بمیخانه گر آگاهی همی خواهی

که آگاهت کنند از آنچه هست و آنچه بود اینجا

در این مجلس ملک هم آگه از صحبت نمیگردد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه