لب نو خط جانان دور باش بوالهوس باشد
که شکر در دل شب ایمن از جوش مگس باشد
قیامت می کند در سایه زلف سیه خالش
جگردارست هر دزدی که همدست عسس باشد
فزاید با ضعیفان چرب نرمی شادمانی را
که گل خندان بود تا در میان خار و خس باشد
چه حاصل از تماشای گلستان عندلیبی را
که باغ دلگشا چاک گریبان قفس باشد
مبند از ناله لب تا دامن منزل به دست آری
که ره خوابیده گردد کاروان چون بی جرس باشد
اگر گفتار خود سنجیده می خواهی تامل کن
که گوهر روزی غواص از پاس نفس باشد
به قدر پختگی بر خویش می لرزند آگاهان
ندارد بیم افتادن ثمر چون نیمرس باشد
خیالات غریب من زغربت بر نمی آید
که سرگشته است فریادی که بی فریادرس باشد
ندارد نفس با طول امل آسودگی صائب
زپیچ و تاب فارغ نیست تا سگ در مرس باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نمی خواهم که کسی با آن شکر لب هم نفس باشد
ولی هر جا که شیرین ست غوغای مگس باشد
طبیب احوال من پرسید گفتم زلف او دال است
گر اهل حکمت است او را همین یک حرف بس باشد
از آن لب گفتم ار بورسی دهی بیش از کنارم ده
[...]
دل آزاد طبعان فارغ از قید هوس باشد
قبای بی گریبان را چه پروای عسس باشد؟
حصار خرمن خود ساز دست خوشه چینان را
که اینجا جامه فتح شکربال مگس باشد
مه محمل نشینی را که من دیوانه اویم
[...]
سوی گلشن شو اکسیر حیاتت گر هوس باشد
هوایش پر به دل نزدیک ماند نفس باشد
به حسرت دل ترا از رخنه های سینه می بیند
چو آن بلبل که محو گلشن از چاک قفس باشد
به راه کعبهٔ از خویش رفتن در شب هجران
[...]
تسلی کو اگر منظورت اسباب هوس باشد
ندارد برگ راحت هر که را در دیده خس باشد
ز هستی هرچه اندیشی غبار دل مهیا کن
کسوف آفتاب آیینهٔ عرض نفس باشد
درین محفل حیا کن تا گلوی ناله نخراشی
[...]
سزد بلبل به گل گر در گلستان هم نفس باشد
چرا پس جان من در تن گرفتار قفس باشد
چومرغی کز قفس باشد هوای گلشنش بر سر
به سیر عالم علوی مرا در دل هوس باشد
ز جان منچه سزد کاین چنین شد پای بست تن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.